۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

داستان سکسی - دختر دایی نازنین

دختر دایی نازنین


من از بچگی عاشق نازنین بودم و با وجود اینکه دختر دائیم 10سال از خودم کوچیک تر بود احساس عجیبی بهش داشتم .کلا ما زیاد خونه کسی نمیریم و خوب دائم هم از این قاعده مستثتا نبود،به همین دلیل دیدار ما با هم محدود به همون عید تا عید می شد . سالها همینجور گذشت و ما کمکم بزرگ و بزرگ تر می شدیم .این داستان هم مربوط به 4ماه پیش میشه. باید بگم که من حالا 29ساله و دختر دائم 19سالست .
داستان از اونجا شروع شدکه نازنین موبایل دارشد ،پس نتیجه می گیریم هرچی مصیبت سر ما جوونا می یاد به خاطر این آمریکائیاست:))))))خلاصه من
کلا آدم آروم وبه اصطلاح جمع با کلاسی هستم و خدا رو شکر از چهره زیبایی برخوردارم ( البته اگه قصد جونمو نکنید )واسه همین دختر های دور و برم کلا خوب به من پا میدن ولی اگه نخندین من اصلا اهل دختر بازی نیستم آخه همیشه دوست داشتم با کسی سکس داشته باشم که عاشقش باشم و همراه سکس بتونم لذت عشق رو هم باهاش حس کنم.القصه اون روز مثل همیشه از کارخونه برگشته بودم(لازمه بگم شغل پدر من تولید مواد صنعتی و منم طبعا کارهای اونجا رو انجام میدم)توی اتاقم مشغول درس خوندن بودم(پر حرفی منو ببخشید ولی لازمه بگم که رشتم مدیریت صنعتی تا بهتر منو تجسم کنید) که دیدم یه اس ام اس ناشناس اومد . بازش کردم و دیدم نازنینه ! تعجب کردم خلاصه بعد از احوال پرسی و تبریک من واسه موبایل دارشدنش نازنین گفت دوست داره که با من در ارتباط باشه. تو کونم عروسی راه افتاده بود بیا وببین ،ولی تیریپ اومدم و با اکراه قبول کردم خلاصه از اون روز به بعدکار ما شده بود مسیج بازی جوری که به نیمه شبها کشیده شده بود واز اونجا که بزرگان گفتن بین دختر و پسر توی شب شیطان حکم میکنه که جیگرشو برم ،یواش یواش کارما کشید به حرف های سکسی زدن و از اونجا که با هم جور شده بودیم نازنین یه روز به من گفت که دوست پسر داره و از من خواهش کرد کمکش کنم تا باهاش باشه ،با این حرفش گه گذاشته بود تو اعصابم ولی به روی خودم نیاوردم و قبول کردم اما تو دلم به خودم قول دادم که کون پسره رو پاره کنم آخه هیچ جور نمیتونستم قید کس و کون ناز دختر دائم رو بزنم . اصلا اجازه بدید یکم ازش تعریف کنم که بفهمید چه هلویی ،جووووووووووووووون . قدش 170 تو پر با پوستی به سفیدی برف با گونه هایی به رنگ انار ،چشاش قهوهای و مثل دوتا گردوی بزرگ توی صورتش آدم رو دیونه می کنه یه لب داره نهایت عرضش 2 سانته سرخ وکاملا پف کرده ،چی بگم از سینه هاش : سایز 75 سفت و عجیب سر بالا با نوک سینه هایی به رنگ صورتی روشن که وقتی شق میشن یه یک سانتی میشن ،وای که وقتی بهشون فکر میکنم دهنم آب میفته،همه اینا یه طرف کس و کونشم یه طرف ،یه کس داره سفید که وسطش به رنگ نوک سینه هاش صورتی روشنه و خوش گوشت (یه چی میگم یه چی میشنوید)،کونشو که دیگه نگو هر کمبش اندازه قطر کمر منه به اینا اضافه کنید یه کمر باریک که نهایتا اندازه رون یه آدم معمولی ، اصلا نمی دونم معده و رودش چجوری توی شکمش جا شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خلاصه یواش یواش مخشو زدم و از پسر جداش کردم ،جوری که یه مهیار می گفت 5000000000000000مهیار از دهنش می ریخت (منظورم اسم خودم بود) امااین وسط یه مشکل بزرگ وجود داشت و اونم این بود که زن داییم مثل سرهنگ های گشتاپو 1 دقیقه هم تنهاش نی گذاشت واسه همین هم فقط وقت هایی می تونستیم با هم باشیم که من می رفتم دم کلاس زبان دنبالش اولا فقط قصدم با اون بودن بود ولی مگه این شیطون لامسب می گذاره. اولین باری که ازش لب گرفتم یادم نمیره داشتم می رسوندمش خونه که گفت :
مهیار جون هنوز وقت دارم ،بریم یه دوری بزنیم
که منم از خدا خواسته گفتم : چشم عزبزم الان می ریم یه جای خووووووب
خندید و گفت : کجا مارمولک
گفتم:کمربندی
یه دفعه دیدم هاج و واج داره نگام می کنه. پرسید :کمر بندی؟خاک تو سرت کنن جا بهتر از این نبود؟؟؟؟؟حیف من ،اصلا تو لیاقت داشتن یه دختر دائی ناز مثل منو نداری ، برگرد بریم خونه . . .
خندیدم و گفتم : الهی قربونت برم منظورم این بود که این وقت شب کمربندی خلوت تره وراحت تریم
یه خنده موزیانه گوشه اون لبای نازش نشست که دیونم کرد و گفت :
حالا حتما باید بریم جای تاریک ؟؟؟؟؟مگه می خوای چیکار کنی ؟؟؟؟
گفتم : هیچی عزیزم فقط می خوام باهات درد دل کنم.
خندید و گفت : نکبت درد دل یا درد زیر دل
یه لحظه فقل کردن ،فقط گفتم هر جور شما امر کنید .
خلاصه تصمیم گرفتیم که بریم باغمون . به زن دائم زنگ زدم و یه بهونه تراشیدم .
توی راه توی فکر اون هیکل نازش بودم که دیدم دستش رو گذاشت روی رونم و آورد طرف مهیار کوچولو که حالا بهتر بود بگم حاج مهیار آخه انقدر بزرگ شده بود که راحت می گرفت زیر فرمون:)))))خندید و گفت :
اوه اوه اوه عجب دایناسوری گازت نگیره و محکم گرفتش توی دست ،یه جوری فشارش می داد که هر لحظه منتظرشکستنش بودم ،گفت :
الهی بمیرم واسه بسر عمه خوشکلم که از بس تو کف مونده اینجوری قاط زده
گفتم : ای گفتی
رسیریم تو باغ من پیاده شدم و در رو واسش باز کردم وقتی پیاده شد یه لحظه کاملا صورتش به صورتم نزدیک شد ،منم نامردی نکردم و لبشو بوسیدم گفت : چه حولیییییی یا نبوس یا درست ببوس و لبش رو روی لبم گذاشت نمی دونید چه طعمی داشتن شیرینننننننننننننننننننننن وگرم ،باورم نمی شد . خدایا یعنی این لبای نازنین منه که دارم می بوسم!!!!!!یه جوری زبونشو تو دهنم می چرخوند و لبهام رو محکم می مکید که یه لحظه خندم گرفت .
گفت چته دیونه چرا می خندی ؟؟؟؟؟
گفتم : آخه اینجور که تو لب منو می بوسی و می خوری فک کنم اونی که می خواد بکنه تو هستی و اونی که میده منم ، خندش گرفت و پرید تو بغلم ،محکم منو بغل کرد و در گوشم گفت :آخه پسر عمه نازم کردم داری ، می دونی چند ساله خواب این لبها رو می بینم ؟؟؟؟؟
از تعجب دهم باز مونده بود ،گفتم ولی من فکر می کردم که من عاشق تو بودم و تورو تور کردم ، باز یه لبخند موزیانه زد و گفت : آخه خره تو چرا اینقدر ساده ای ، هنوز نمی دونی دختر ها چقدر موزین
گفتم : چرا ؟؟؟
گفت : راستشو بخوای این منم که تورت کردم نه تو !!!
گفتم :بی خود تو که دوست پسر داشتی ؟؟؟
دوباره خندید وگفت : وقتی میگم خری نگو نه . . اون ساسان داداش نیلوفر دوستم بود ،من با نیلوفر ازش خواسته بودیم که نقش دوست پسر منو بازی کنه تا حسادت تو تحریک بشه !!!!!
نمی دونستم چی بگم ،گفتم : جدییییییییییییییی
یه دست به صورتم کشید و بعد از لمس کردن لبهام با یه صدایی که شهوت توش موج می زد گفت : آره نفسم ،پس چی ..فک کردی من یه پسر عمه به این نازی رو می گذارم که دخترای درپیت کف بزنن ،عمراً. . .من عاشقتم دیونه
دیگه نمی دونستم چی بگم ،بغل کردم و بوسیدمش ، همین جور که لباش رو لبام بود وارد عمارت شدم ویه راست رفتم طبقه بالا توی یکی از اتاق خواب ها ،نازنین رو گذاشتم روی تخت و خودم کنارش دراز کشیدم ، یه دستم زیر سرش بود و با دست دیگم مو های بلند ومجعدش رونوازش میکردم.لبهاش توی اون تاریک و روشنی مثل الماس می درخشیدو می گفت :بیا منو بخور . . .
شروع کردم به خوردن لبهاش ،همینجور که لبهاش رو می خوردم با دستم دگمه های مانتو و پیرهنش رو باز کردم که دیدم بهبههههههههههههههه،دختر دائی نازم زحمت منو کم کرده و اصلا کرست نپوشیده ،نمی دونید اون سینه های نازش چه جوری سفت و شق شده بود و از سفیدی اتاق رو روشن کرده بود اون نک های تیزش رو که نگو دوست داشتی تا صبح مکشون بزنی ،همینجور محو تماشاشون بودم که گفت : چیی صفر کیلومتر سینه ندیده ،بخورشون دیگه . .
من دیگه طاقت نداشتم ،افتادم روش ،حالا بخور کی بخور یواش یواش رفتم پایی تر روی نافش ،با زبون شکم و نافشو میلیسیدم،نازنین یه دستش رو روی سنش گذاشته بود و به یه دستش مو های منو نوازش میکرد ،با هر لیسی که زیر نافش می زدم یه آه می کشید و قربون صدقم می رفت آخه اونم اولین بارش بود ، توی اون حال موهای منو میکشید و می گفت : الهی قربونت برم مهیار جونم ،واقعا ارزش منتظر بودن و شیطونی نکردن منو تو این سالها داشتی عزیزم .
بلیس و برو پائین ،همش مال خودته عشقم . تو این سالها به خاطر تو نگذاشتم حتی آفتاب رنکشو ببینه ،برو پائین عزیزم مال خودته .
با حرف هاش دیونم کرده بود ،وقتی دیدم اوکی رو داد رفتم پائین ،شلوارش رو مخواستم در بیارم که از زور تنگی شرتشم باهاش کشیده شد پائین ،چی دیدم ،تجسم کنید شرت و شلواری رو کهتا زیر کس پائین اومده اونم یه کس سفید و تپل بدون مو که خیس خیس باشه نمی دونید دیدن این صحنه زیر نور ماه که از پنجره داخل اتاق می تابه چه شاعرانه و شهوت بر انگیزهههههههههههه
من که اصلا نفهمیدم چجوری شلوار و شرتش رو از پاش در آوردم ،پاهاش رو باز کردم و رفتم وسطش،شروع کردم به خوردن کسش ،واییییییییییییییییی که چه خوش مزه وشیرین بود شنیدین میگن فلانچیز بوی نویی میده ؟؟؟کس نازنینم بوی نوییی و تازگی می داد وبیشتر آدم رو به خوردنش تحریک می کرد ،اونقدر خوردمش که یه لحظه نازنین شروع کرد به لرزیدن و به ارگاسم رسید با نفس نفس گفت :نفسم بکن منو ،دیگه طاقت ندارم گفتم از پشت ،یه خنده شهوتی زد و گفت : آره جونم جلوم بمونه واسه شب ازدواج ،می خوام گرمای داخل کسم اون شب سورپرایزت کنه. . .
با این حرف هاش مثل گرگ گرسنه وحشی شده بودم و مشتاق فتح کردن کونش،یه جوری با عجله برش گردوندم که گفت:
چیه گرگ کوچولو ،می ترسی فرار کنه ، نه خیر نترس همش تا ذره آخر مال خودته
چی بگم وقتی کونش واسه اولین بار روبروم قرار گرفت ،یه کون سفید و درشت و نرم که با کوچک ترین نسیم مثل ژله می لرزید با یه سوراخ تنگ و صورتی وسطش . کیرم همچین شق شده بود که ترسیدم یه دفعه خودم رو گاز بگیره.
دیدم حیفه زود بکنمش واسه همین پاهاش رو به هم چسبوندم تا اول کسش رو از عقب بخورم ، نازنینم اینو فهمید و با یه حرکت سکسی کونش رو فر داد و یه دفعه قمبول کرد ،وایییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی که چی دیدم یه کس تپل که از عقب از بین رونش زد بیرون و لای پاش جا خوش کرد ، فک کنم یه نیم کیلویی بود،تجسم کنید من بدبخت چه ستمی کشیدم ، آخه مگه آدم دلش می یاد این کس و کون رویایی رو بکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شروع کردم به خوردن کسش که حالا از خیسی لیز شده بود ،نازنین هم که تو اوج حال کردن بود کسش رو بیشتر به دهن من فشار می داد ،نمی دونید چه حالی داشتم ،دیگه طاقت نداشتم بلند شدم و با آب کسش سوراخ کونش رو خیس کردم و یواش یواش اول با یه انگشت و بعد با دو و سه انگشت سوراخش رو حسابس آماده ورود حاج مهیار کردم ،دیگه وقتش رسیده بود و میشد از آه و اوه نازنین فهمید که اونم آمادست ،کیرم رو با دست گرفتم و شروع کروم به کشیدنش لای چاک کس نازنین تا خیس و آماره بشه ،این کار اونقدر به نازنین حال می داد که با تکون دادن کسش شروع کرد به همراهی کردن با من و مدام می گفت :
جونننننننننننننننن ،بگا منو مال خودته ،همش مال خودته ،کی بشه بکنیش تو کسم این کیر کلفتو با حرکت دادن کسش و با توجه به خیسیس اون هر از کاهی کیرم لیز میخورد و یکم می رفت تو کسش ،فک کنم حاج مهیار خیلی بی تاب کس نازنین جونم بود ،خلاصه ترسیدم یه دفعه پردشو بزنم و شر بشه واسه همین کیرم رو گذاشتم رو سوراخ کونش و عملیات فتح تپه های نازنینیه با رمز جوووووووووووووووون آغاز شد ،کار خیلی سخت بود ولی با فشار زیاد و همراهی و همکاری نازنین سرش رو کردم تو ،نازنین یه آخ شهوتی از روی درد گفت و با کمال تعجب به جای این که من فشار بدم اون کونش رو داد عقب و کیرم که خیس خیس بود تا خایه رفت تو کونش ،یه جیغ وحشتناک زد و با درد گفت : قله فتح شد ،وای مهیار سوختم ، زود تر بکن که بی تابم ،منم که از این حرفش شهوتی شده بودم شروع کردم به تلمبه زدن با فشار زیاد،نمی تونم بگم چه احساسی داشتم روی ابرها بودم آخه خودتون می دونید که دختر جماعت به داحتی کون نمی ده و اگه بده هم جیگر آدم رو خون میکنه،ولی خدا قسمتتون کنه یه دختر پایه مثل نازنین که با جون و دل با درد وحشتناک بهتون کون بده تا بفهمید کون کردن چه حالییییییییییییییییییییییی میده ،خلاصه اونقدر تلمبه زدم که آبم با سرعت مافوق صوت ودر مقیاس دریای خزر خالی شد تو کون نازنین (آخه بدبخت چون اولین بارش بود معدش تعجب کرده بود و حول شد)نازنین یه وایییییییییییییییییییییی بکن پسند کشید و گفت :مهیار سوختم ،عزیزم سوختم،چه حالی داره این سوختن و همون جور دراز کشید و منم در حالی که کیرم تو کونش بود درازکشیدم روش ،خدا قسمتتون کنه چه حالی کردم واسه اولین بار،الهی قربون نازنینم برممممممممممممم.

داستان سکسی - بنفشه

بنفشه


یادمه بهار پارسال بنفشه دختری که اشنایه خانوادگیه ما بود قرار شد بره فرانسه. من و بنفشه قبلا 1-2 بار همو دیده بودیم اما خوب اصلا با هم حرف نزده بودیم روزه قبل از اینکه بخاد بره Good Bye Party گرفت خوب ما هم دعوت بودیم و رفتیم همه مشغوله رقصیدن بودن من خواستم برم Wc اما قبلش یکی دیگه اشغال کرده بود اونجارو من منتظر موندم تا بیاد بیرون وقتی در باز شد من دیدم که صاحب مجلس یعنی بنفشه خانوم اون تو بودن وقتی اومد بیرون ما چند ثانیه داشتیم همو نگاه میکردیم که برگشت به من گفت :
-ببین من دارم میرم اما میخوام همچنان با تو رابطه داشته باشم -من که از خدام بود چون وقتی اون هیکله نازشو میدیدم واقعا حالی به حولی میشدم بهش گفتم : -بنفشه خانوم بنده نوازی میکنین من از خدامه تو ماله من باشی -باشه پس من رسیدم اونجا باهات تماس میگیرم و شمارمو بهت میگم -باشه واقعا خوشحالم کردی بعد من رفتم تو و اونم اومد بیرون تو همین حین شونه شو زد به من منم دستمو زدم به دستاش وای چه گرم و لطیف بود.
من برگشتم بیرون اومدم و سر جام نشستم بعد چند دقیقه بنفشه اومد دستمو گرفت و گفت : -پاشو با هم برقسیم وای خدا انگار دنیار بهم داده بودن رقصیدن با همچین جیگری ….. باید بگم تا اون موقع هیچ دختر و پسری تو رقص جلو من کم میاوردن تو هر تور رقص :تکنو/بندری/عربی/بابا کرم و … (البته بچه ها اینو به حسابه چیز بودن نزارنا ) خلاصه منی که تا حالا کم نیاورده بودم جلو بنفشه کم اورده بودم لا مذهب چنان قری به کمرش میداد که ادم خشک خشک ابش میومد بالاخره اون شبه رویایی تموم شد و ما با بنفشه خدا حافظی کردیم تو راه همیه فکرم پیشه اون بود شب هم خوابم نبرد فرداش بنفشه رفت بغض سختی تو گلوم بود که نمیترکید شب بنفشه به قولش عمل کرد و زنگ زد : -الو بله -الو عماد…. عماد سلام -سلام خانومی….رسیدن به خیر -خوبی -اره عزیزم – تو چطوری … راحت سفر کردی -ای بد نبود -عماد شمارمو یاد داشت کن من نمیتونم زیاد حرف بزنم -باشه باشه بگو -… -باشه مرسی -زود زود زنگ بزنیا -باشه حتما -خدا حافظ -خدافظ از اون به بعد من شروع کردم به زنگ زدن با هم کلی حرف میزدیم میخندیدیم گریه میکردیم و …. معمولا شبا ساعت 3/4 بهش زنگ میزدم اونم بدونه کارت تلفن یه شب خیلی حشری شده بودم نمیدونستم چی کار کنم تلفن کردم به بنفشه گفتم بلکه بتونم با اون یه حالی بکنم…..
اما مگه میشد من بهش چی بگم اخه هر چی فکر میکردم بدتر نا امید میشدم گرمه صحبت بودیم که دیگه کیرم داشت شرتمو پاره میکرد هر چی اومدم بهش بگم چه حالی دارم نمیشد میترسیدم نا راحت بشه و دوستیمون به هم بخوره تو همین گیرو داد گفتم از طریقه شوخی وارد شم بعده چنتا جک سکسی بهش گفتم : -بنفشه -بله -بنفشه میای سکس تل کنیم (البته نه به این اسونی که اینجا گفتم) -چی -سکس تل اره سکس تل میای یه کم خندید بعد گفت اره -تا گفت اره گفتم چی تنته {بعدها بنفشه از این حرفه من به عنوانه یه خاطره خوب یاد کرد که تا بهم گفت اره منم نه ورداشتم نه گذاشتم گفتم چی تنته } -گفت : یه تاپ با شلوارک همون مینی جوپ -درشون بیار -باشه -گرمایه بدنشو احساس میکردم بهش گفتم بنفشه ؟ -بله -من دوست دارم میخوامت -منم میخوامت عزیزم -یه لب میدی -بیا لبایه من ماله تو -احساسه عجیبی بود حس میکردم واقعا لباش رو لبامه بعد چند دقیقه گفتم بنفشه دستم رو سینه هاته دیدم هیچی نمیگه گفتم دارم سینتو میمکم اونم میگفت باشه ا….ه احساس میکردم سینه هاش تو دهنمه بنفشه دارم نوک سینتو با نوکه زبونم میمالم میخوام همشو بخورم… -من متعلق به تو ام بخور عزیزم من پشته تلفن ملچ مولوچ میکردم گفتم دارم میام پایین تر میخوام کستو بخورم اوووووم دارم از بالا تا پایینشو میلیسم -اه ا…..ه اروم تر با نوکه زبونم دارم لاشو میخورم قشنگ از بالا تا پایین و بر عکس لبامو میزارم رو کست و هر چی اون تو هستو میک میزنم میکشم بیرون اوووووف تو این حال چشمامونو میبستیم و به یه سکس واقعی فکر میکردیم بعد بهش گفتم میخوای ساک بزنی گفت : -بدم نمیاد -گفتم پس بخور -اونم شروع کرد به گفتن و خوردن چنان اه اوه میکرد که انگاری واقعا داشت ساک میزد -دارم میخورم نوکشو لیس میزنم تند تند میخورم -اخ تا تشو بخور همش ماله تو خب این قسمتو کوتاه میکنم ( سکس میکردیم و تقریبا ارضا میشدیم) من واقعا دوسش داشتم همیشه با هم کلی حرف میزدیم و مسه همه حتی قهر میکردیم و ….
تابستون سال 83 یعنی روزی که روزه تولدشم بود بنفشه قرار شده بود بیاد ایران خیلی خوشحال بودم چون هم میتونستم ببینمش و هم اینکه دیگه رومون به هم باز شده بود و من میدونستم میتونیم با هم Real Sex داشته باشیم . از روزه قبل خودمو اماده کردم از هر لحاظ اماده اومدنش بودم نمیدونم اون روز چرا تا شب بشه انقد طول کشید.به هر حال شب شد ساعت 12 پرواز میشست منم مشتی تریپ زده بودم یه دست لباس رسمی و با کلاس خلاصه رفتم فرودگاه مامانش / داداشش/ خواهرش/داییش/خاله و شوهر خالشم اومده بودن همه منتظر ماندیم ….. بالاخره عشق من اومد واییییی عجب چیزی شده بود ابو هوا بهش ساخته بود وای موهایه طلایی عجب گوشتی معرکه شده بود هر چی بگم کم گفتم اومد اما هنوز منو ندیده بود بعده احوال پرسی و ماچو بوسه با مامانش و بقیه راه افتاد که بره. فکر کرده بود من نیومده بودم که یهو مامانش گفت : -بنفشه حواست کجاس عماد اونجاست =====> بنفشه همونتوری که 2 تا کیفش دستش بود برگشت و منو دید 2 تا کیفی که دستش بود از دستاش افتاد و دوید طرفه من ظرف 3 سوت دیدم تو بغله یکیم بنفشه حسابی بغلم کرده بود و منو میفشرد و گریه میکرد منم بغلش کردم و بهش میگفتم اروم باش عزیزم و سرشو ناز میکردم بعد از من جدا شدو رفت به منم گفت با داداششو داییش بیام خونشون منم گفتم باشه.
اونا با یه ماشین رفتنو ما هم با یه ماشین رسیدیم دره خونه ما زودتر رسیدیم اونام رسیدن بعد گوسفندیو که از قبل اماده کرده بودن رو جلوش قربونی کردن اونم انگشته نازشو زد تو خونه گوسفنده و زد به پیشونیش بعد همه رفتن تو مشغول رقصیدن بودن همه اما من عین بچه ها یه گوشه نشسته بودم یواش یواش داشتن بساط شام رو اماده میکردن دیگه همه سر و صدا ها خوابید تو تمامه این مدت بنفشه به من نگاه میکرد و لبخند ملیح و عاشق کشی به من میکرد شام اماده شده بود همه دوره میز نشستن منم نشستم اما تو دلم غوغا بود میل هیچیو نداشتم همه شروع کردن اما من دست به هیچی نزدم همه میگفتن بخور اما من فقط نگاه میکردم نگاهم فقط به خوردن و لبهایه بنفشه بود. همه غذاشونو خوردن و یواش یواش رفتن خوابیدن . فرزام داداشه بنفشه واسه من یکی از شلواراشو اورد که مثلا راحت باشم.اما اون شلوار واسه من گنده تر بود و هی از پام می افتاد و همه و مخصوصا بنفشه مسخرم میکردن خلاصه من کش شلوار رو گره زدم اما فایده نداشت بازم می افتاد.همه رفته بودن .سکوت همه جا فریاد میزد.من مونده بودم و اون خانوم خوشکله مامانش و خواهرش تو اتاق مامانش بودن/فرزام و داییش تو حال خوابشون برده بود//خالش و شوهر خالش و کوچولوشون هم تو اتاق سابق بنفشه و فعلیه داداشش من و بنفشه هم تو حال بودیم و با هم حرف میزدیم که یه دفعه بنفشه گفت : -پاشو بریم اشپز خونه من گشنمه -من با تعجب زیاد گفتم : تو که همین الان این همه غذا خوردی -خوب بازم گشنم شد پاشو بریم تو همین حال دیدم که دستم گرفت بلندم کرد و منو با خودش برد اشپز خونه رفت سر یخچال و گاز یه بشقاب پره برنج و مرغ کشید و سالاد و ماست … شروع کرد به خوردن منم نگاش میکردم بعده چند دقیقه یه قاشق برنج گرفت روشم یه کم مرغ گذاشت و گفت : -بیا بخور -نه بنفشه نمیتونم اصلا اشتها ندارم -میگم بخور -نه نمیتونم بعد خودش قاشق رو گذاشت تو دهنش یه کم جویید بعد چونه منو گرفت و کشید جلو…. لباشو گذاشت رو لبام و شروع کرد به خوردن هر چی غذا تو دهنش بود میومد تو دهنه من تا حالا هیچ غذایی به خوش مزگی اون غذا نبود دیگه تو حاله خودم نبودم شروع کردم به خوردن لباش همینطور لبایه همو میخوردیم زبونمو حلقه میکردمو زبونش رو میخوردم وای چه حسه عجیبی بود بنفشه قلبش تند تند میزد دستمو بردم رو سینه هاش همینتور که لبامون رویه هم بود شروع کردم به مالوندنه سینه هاش واااییییی چه سینه هایه نرمی همینتور میمالوندم. دستمو از زیر بردم زیر لباسش قلبم داشت تند میزد با نوکه انگشتم نوکه سینشو میمالوندم دیگه تو حاله خودش نبود لباسشو در اوردم یه سوتین عجیب /قشنگ به رنگه کرم تنش بود از رویه سوتین سینه هاشو میمالوندم و می بو سیدم کیرم حسابی شق کرده بود داشتم از گرما میمردم که بنفشه همه لباسامو در اورد منم دامنشو یواش یواش کشیدم پایین حالا فقط شرت و کرستش تنش بود چه تنه سفیدی شرو کردم رونه پاشو خوردنبا یه دستم سینشو میمالوندم با یه دستمم میکشیدم رو کسش و دایم پاهاشو میبوسیدم و رونشو لیس میزدم با دستاش موهایه منو گرفت و سرمو کشید بالا و گذاشت رو کسش منم خواستشو اجرا کردم من شرتشو اروم از پاش در اوردم و اونم همزمان سوتینشو باز کرد .
حالا دیگه وقتش شده بود من داشتم کسه نازشو نگاه میکردم که یهو شکمشو اورد بالا منم دستامو انداختم زیره کونش و بالا نگهش داشتم اروم سرمو اوردم پایین 2 تا بوس به وسط کسش زدم و شروع کردم به لیسیدناول اروم شروع کردم و اون اروم میخندید اما خوردنو تند تر کردم حالا دیگه از گرما به خودش میپیچید خیلی داغ شده بود هم خودش هم کسش . دستشو میذاشت رو سرم و محکم فشار میداد رو کسش وای که چه کسه سفید و بی مویی تند تند واسش لیس میزدم خیلی حال کرده بود بلند شدم اونم نشست رو زانوهاش کیرمو گرفت تو دستش یه کم مالوند بعد گذاشت تو دهنش اول جلو عقب نمی کرد همونتور که تو دهنش بود با زبوش میکشید به کیرم اه اخ که چه حالی میداد شروع کرد به ساک زدن همیه کیرمو میکرد تو دهنش و در میاورد با زبونش از نوکه کیرم تا تخمامو لیس میزد رفت بین پاهام و شروع کرد از پایین خوردن تخمامو میکرد تو دهنش بعد افتادم روش باز لباشو خوردم… حالا دیگه هم من هم اون کاملا حشری شده بودیم با یه دست ته کیرمو گرفته بودم و بهش گفتم برگرد میخوام بکنمت اما اون کسشو نشون داد با نگاش میگفت کیرتو بکن تو کسم بهش گفتم مطمینی گفت : -بهت گفته بودم من از تو بچه میخوام یه بچه میخوام که خون تو توو رگهاش باشه **اره راست میگفت همیشه بهم میگفت من از تو یه بچه میخوام میگفت اسمشم میخوام بزارم مازیار اما من فکر میکردم شوخی میکونه اما الان اومده بود که حرفشو بهم ثابت کنه** یه لبخند رضایت زد و چشماشو بست .من هم خواستشو رد نکردم.سر کیرمو مالوندم به چوچولش یه کم با انگشت بازش کردم یه تف زدم به سر کیرم یه تفم انداختم رو کس اون سر کیرم اروم کردم تو کسش خیلی تنگ بود خیلیم داغ !! در اوردم و با یه فشاره دیگه کیرمو کردم تو و شروع کردم به تلمبه زدن واسه اینکه صداش در نیاد انگشتمو کردم تو دهنش من دیوونه شده بودم داشتم جرش میدادم اشکش در اومده بود اما رضایت تمومه وجودشو گرفته بود منم تند تند کیرمو میکردم تو در میاوردم بعد که کاملا کسش خیس شده بود کیرمو در اوردم و از پشت مالیدم به کونش پاهاشو وا کردم و 3 چاف کیرمو کردم تو کونش یه اخ بلند گفت و تقریبا بی هوش شد منم شروع کردم به تلمبه زدن دیگه داشت ابم میومد اونم فهمید سریع برگشت و گفت بریز تو کسم منم بدونه هیچ حرفی با 2 تا کف دستی تمامه ابمو ریختم تو کسش اونم حسابی با دستش کیر من و کس خودشو میمالوند حسابی حال کرده بودیم و به ار گاسم رسیده بودیم .چند تا لب از هم گرفتیم و لباسامونو تنه هم کردیم و رفتیم بخوابیم که فهمیدیم ساعت 7 صبحه من لباسایه خودمو پوشیدم اماده رفتن شدم اونم بدرقم میکرد تو را پله دستمو گرفت و گفت : -به خاطر همه چی ممنون منم شونهاشو گرفتم و گفتم : -دوست دارم و میخوامت یه کم به هم نگاه کردیم و لبامونو نزدیک کردیم و یه لبه داغ از هم گرفتیم بعد خدافظی کردیم و من رفتم اما رفتن هماناو ……….. وقتی رسیدم خونه دوش گرفتم یه کم دراز کشیدم و به اون شبه رویایی فکر میکردم.حدوده ساعت11 صبح زنگ زدم بهش اما مامانش ور داشت و گفت بنفشه در دسترس نیست یعنی خونس اما مهمون داره … از ساعت 11 صبح 1 ساعت به 1 ساعت زنگ زدم تا با بنفشه حرف بزنم اما نشد تا ساعت 11 شب !!!! ساعت 11 وقتی زنگ زدم : -الو بنفشه سلام کجایی تو بابا !!؟؟ -سلام ا…………….ه چی میگی بابا چقدر زنگ میزنی -من با تعجب گفتم مگه چی شده ؟ -گفت من امروز سور پرایز شدم – د چی شده مگه ؟ -سیناو مهران اومدن پیشم -اینو که گفت انگار دنیا رو سرم خراب شد (من سینا و مهران رو خوب میشناختم ) -با عصبانیت بهش گفتم Ok امشب با سیناو مهران بخواب -bye و گوشیو قطع کردم اونم دیگه زنگ نزد بی معرفت مثله اینکه منو به خاطر همون بچه میخواست ! خلاصه دیگه باهاش رابطه نداشتم تا چند روز پیش که فهمیدم ازدواج کرده اول نا را حت شدم اما بعد دعا کردم خوشبخت بشه دوستی با اون واسه من چند تا ضرر به همراه داشت : 1-پول تلفن 1 ملیون و 500 هزار تومان که هنوز دارم با هاش دستو پنجه نرم میکنم و به مشکل خوردم 2-از دست دادن یه خوشگلی مثله اون 3-شق موندنه کیرم زمانی که یاده کس نازش می افتادم به هر حال اینم داستانه من البته فهمیدم که بنفشه کرج زندگی میکونه دوست دارم بدونم الان مازیار ما رو دسته شوهرش شاشیده یا نه… ها ها ها ها بچه ها از همتون ممنون امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه اینتوره بگید تا بازم واستون بنویسم یه چیز دیگه منو ببخشید اگه بد شده این اولین نوشتم بود به خوبیه خودتون “SoRrY” اها یه چیز دیگه فارسی تایپ کردن واسه من خیلی خسته کننده بود چون من همیشه لاتین تایپ کردم چشمام واقعا درد گرفت تا تمومش کردم اما واسه اینکه شما راحت باشین این سختی رو به جون خریدم همتونو دوست دارم حتی بنفشه عزیزمو.
نوشته:‌ عماد

داستان سکسی - اولین سکس با جنده

اولین سکس با جنده


سلام من سعید هستم و22 سال سن دارم و این خاطره هم مربوط به حداقل 5 سال پیش میشه تو زندگی تقریبا جزء اون دسته از آدم های هستم که دوست دختر زیاد دارن ولی هیچوقت با هیچ کدوم از سکس حرفی نمیزدم و یه حدو حدودی رو همیشه رعایت میکردم واسه همین بد جوری تشنه سکس بودم اخه نمیدونی هر شب فیلم سکسی ببینی آخرش خود ارضایی کنی چقدر دردناکه؛ همیشهدوست داشتم که یه دختر خوب گیرم میومد و زباونمولای کس صاف و بدون موش میکشیدمو و اون همهمزمان کیر من و بخوره یعنی یه 69 به تمام عیار ولی حیف که نه هیچ وقت خونه داشتم ونه دوست دختری که باهاش تو سکس طبعیی باشم وهر وقت اراده کنم بیاد یه حالی بده یه حالی بگیره و بره ولی شکر خدا الان تمام این ها جور شده و من هر وقت بخوامیعنیخونه خالی باشه بیاد یه حالی به سعید بده بره ... خو ب بهتره از اون شب خاطره انگیز بگم
تقریبا 5 سال پیش بود و من 17 سالم بود تو یه روز داغ تابستونی که تو اوج شهوت بودم از خونه زدم بیرون تقریبا هوا تاریک شده بود رفتم سر کوچه چندتا دختر دید بزنم که حسن دوستم امد و طبق معمول همیشه بحث رفت سر دختر وکس و..... که یه دفعه حسن بهم یه پیشنهاد داد (حتما حدس میزنین چه پیشنهادی داده) گفت : بیا بریم کس بکنیم اولش خندیدم گفتم کی میاد به من و تو کس بده که جدی شد و گفت خوب معلومه خانوم محترم و شخیص جنده !!!!
گفتم کسی رو سرغ داری یه دفعه با خنده گفت نه تازه فهمیدم منو سر کار گذاشته بود ولی من بدجور هوای کس کرده بودم واسه همین گفتم جدی جدی بیا بیریم جوینده یابنده است (که واقعا هم هست !!!)
رفتیم سراغ یکی از دوستان که اونم سر کوچه ما یه سوپرمارکت داشت ولی خودش بچه یه محله جنده خیز شهر بود که اتفاقا چندتا آدرس توپ هم داشت که یه مورد انتخاب کرد که باید میرفتیم خونه ش طرف و میگایدیم پول و اِخ میکردیم و میرفتیم
ساعت تقریبا 9 شب بود که راه افتادیم تو مسیر حسن جند نخ سیگار خرید ولی منی که همیشه پایه ثابت سیگار بودم گفتم نمیکشم آخه دوست نداشتم جنده محترمه از بوی سیگاری که از دهنم میاد رنجیده خاطر بشه و حالش بهم بخوره خلاصه حسن خودش با اون یکی دوستم که سید صداش میکنیم کشیدن وقتی رسیدیم در خونه دیدم یه خونه کلنگی با یه در کوچلوی چوبی اولش یکو ترسیدم گفتم بیا برگردیم این دخمه دیگه کجاست که منو آوردی و لی یه ثانیه بعد پشیونشدم اخه شهوت لامذهب دخمه مخمه حالیش نیست
سید رفت زنگ درو زد که یه زنگ مخفی بود و از زنگ اصلی خود خونه بود یه چند دقیقه واستادیم کسی نیومد ناامید و مایوس خواستیم برگردیم که یه دفع در باز شد ویه زنی که یه حوله سرش بود امد و با دیدنش به سمتش رفتیم و و با نگاه اول خودم لعنت کردم که این دیگه چه عجوزه ایه ولی امان از دست شهوت و شهوانی شدن
با طرف وارد مذاکره شدیم که گفت باید یکی یکی بیاد تو و نفری دقیق یادم نیست 3 هزار گرفت یا پنچ تومن (دوستان عزیز لطفا به من نخندیدن آخه جریان پنج سال قبل و کسش هم تعاونی و ارزان قیمت بود)
در ضمن یادم رفت از اول وقتی که رسیدم در خونه ش یه استرس شدیدی داشتیم که چند تا دلیل داشت:
1- اینکه واسه اولین بار میخواستم یه حالی به سعید کچولو بدم(منظور کیرمه)
2- به خاطر ترس از پلیس و عقد شدن با یه زن همسن ننم و کسی که هزارتا کیر به تنش خورده
3- دلیل آخرش هم نمیدونم کلا چه مرگم بود شاید تلفیق دو دلیل بالا بود
خلاصه اول به حسن گفتم تو برو تو من یکم میترسم اگه همه چیز خوب پیش رفت منم بعد تو بیام بعد بیسیت دقیقه حسن خروسی کس و کرد امد ولی جندهه عصبانی بود و برگشت بهم گفت اصلا نمیخواد توبیایی اون لحضه غم عالم ریخت تو دلم دیگه داشت گریه م میگرفت که سید گفت بذار بیاد گناه داره و تو پولتو بگیر مثل آدم کستو بده
رفتم داخل خونه رو بست که یه دفع از تو کوچه صدایه یه ماشین امد که از قضا در خونه نگه داشت از صدای موتور ماشین معلوم بود که ماشین مدل بالاییه که یهوو یاده بنزهای پلیس افتادم خود جندهه هم یه ترسی تو صورتش پیدا بود گفت پلیس نباسه عقد کنن ... از سوارخ در رفت ببینه که این ماشین کیه
باورتون نمیشه تمام قلبم داشت از جا کنده میشد مخصوصا لحظه ای که چند تا از درهای ماشین هم زمان بازشد و محکم بسته شد با خودم گفتم خاک بر سر بدبختت شد سعید هنوز هیچ گوهی نخورده پلیس امد بگیرتت وسط حیاط خشکم زده بود از ترس پاهام سست شده بود و تنها کاری که تونستم اون لحضه بکنم به در دیوار ها یه نگاهی انداختم که از کجا میشه فرار کرد و چون اطراف اون جا ساختمان های بلند بود و این خونه وسط اون های گیر افتاده بود تقریبا هیچ راهی نبود ناامید شدم ونفسم از شدت ضربان قلبم بند امده بود (کاش جلی من بودین تا میفهمیدین چه حالی داشتم اون لحضه)
تمام اینها تو چند ثانیه طول کشید که جندهه امد گفت پلیس نبود که یه نفس عمیق کشیدم و به دور و برم یه نگاهی انداختم یه حیاط خاکی داشت که دوتا اتاق چسپیده بهم داشت معلوم بود که تو یکیش ادم هست و احتمالا بچه های زنه داخل اون اتاق بودن که منو به اتاق بغلی راهنمای کرد که تقریبا به جز یه دست رختخواب چیز دیگه ای نداشت که رختخواب پهن کرد زیرمون نرم باشه
یه دفعه بی مقدمه شلوارشو کشید پایین از زیر شرت نداشت و انصافا کس تمیزی داشت یا من از شدت هیجان حالیم نبود
خلاصه رفت کاندم بیازه که یه دفعه با یه پلاستیک فریزر تو دستش برگشت با تعجب گفتم نکنه اینو میخوای بکشی سر کیرم که عصبانی جواب داد نه احمق جون این اوردم که اخر کار کاندم و که پر کردی بندازم داخل پلاستیک
خیالم راحت شد یه نفس عمیق کشیدم که گفت اول پول !!! بعد یه ساعت شمردن و دسته کردن اسکناس ها کل موجودی جیب مبارک و به خانم محترمه مکرمه .....جندهه تحویل دادیم و مجوز ورود وگرفتیم
طرف فقط از پایین لخت کرد منم اول شلوارو نصفه در اوردم و خود جندهه برام کاندوم گذاری کرد و درازکشید پاهاش و از هم باز کرد کیر کردم داخل کسش مشغول شدم که دیدم فایده نداره باید کامل لخت بشم و درعرض سه وت کامل لخت پتو شدم پریدم رو کسه مشغول تلمبه زدن شدم که بعد چند دقیقه که حس میگرفتم که برم تو اوج لذت یهدفعه پارازیت ول میکرد میگفت زود باش که این کار خودش باعث بهم خوردن تمرکز من میشد و به تاخیر مینداخت ولی به هر صورت حسابی دق و دلی مو خالی کردم و گایدم تا آبم امد و بلند شدم
بعد یادم افتاد طرف عصبانی بود از دوستم که دلیلشو پرسیدم که گفت دوستت بوی بد سیگار میداد که حالمو بهم میزد و با این حال همشش ازم لب میگرفت وهمچنین لحظه آخر مثل وحشی ها کاندوم پاره کردده بود وتمام تن و کس جندهه رو آب حیاط (شما بخوانید آب کمر) کشیده بود و میگفت کلا کثیف بود
ولی در عوض ازمن تعریف کرد و گفت تو خیلی تمییز و خوش بدن هستی ولی وقتت رو با جنده های مثل من تلف نکن شنیدن اون جمله ها از دهن اون زن برام خیلی عجیب بود
که گفت من به فکر پولش نیستم وگرنه این حرفو نمیزدم آخه روزی صد نفر میاد و من مجبورم که خوذ فروشی کنم حتی اگه به پولش نیازی نداشته باشم وگفت این حرفها روبرای این بهت میگم توهنوز سنت پایینه و بهتره با یهدختر هم سن و سال خودت دوستت بشی و با همون عشق باز کنی
بعد اون حرفها از خونه زدم بیرون و به دوستام ملحق شدم سید خودش نرفت پیش کسه و همون جا ازما جدا شد رفت خونه و من موندم با حسن و جیبی خالی که تا خونه مجبور به پیاده روی شدیم
این بود خاطره تلخ و شیرین من از اولین سکس
نوشته: سعیدجون

۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

داستان سکسی - نازی و حاله 1




جريان نازي رو كه براتون گفتم . پس نيازي نيست كه بگم من چه جوري با هاله اشنا شدم . بعد از دوستي من با نازي و 2 سال رابطه اي كه با هم داشتيم اتفاقات زيادي بين ما افتاد . كه يكي از اين اتفاقات باعث شد كه من از كس و كون هاله هم يه فيضي ببرم جريان از اين قرار بود كه من از اون شهري كه توش درس ميخوندم يه بار يه سوغاتي خوشگل واسه خونه اورده بودم كه قيمتش شصت هزار تومان بود . تو اين رفت و امدائي كه نازي به خونمون داشت اين سوغاتي رو ديد و از من خواست كه واسه اونم يكي از همون بيارم . اما چون من زورم ميومد شصت تومن پياده شم با كمال پروئي بهش گفتم پولش بده تا برات بيارم . كه نازي هم قبول كرد و پول رو بهم داد . اينم بگم كه ميونه نازي با شوهرش . سر جنده بازياي نازي بد جوري خراب شده بود . من پول رو گرفتم و رفتم شهرستان هنوز يه ماهي از رفتنم نگذشته بود كه نازي خبر طلاق گرفتن از شوهرش رو بهم داد . واسه من زياد فرق نميكرد چون من در هر صورت اونو ميكردم. اما واسه نازي خيلي فرق ميكرد چون راحتر ميتونست جنده بازي در بياره خلاصه نازي از شوهرش جدا شد . من براي تعطيلات نوروز به تهران برگشتم و به خيال اين كه يه زن بيوه كه هيچ كس بالا سرش نيست منتظرمه . اما انگار تو نبود من خيلي اتفاقات افتاده بود . نازي ديگه به تلفناي من جواب نميداد و به هيچ عنوان حاضر نبود كه من ببينمش . نميدونستم كه چي شده و چرا نازي بازي در مياره . خلاصه به هاله زنگ زدم كه از اون بپرسم چي شده . به هاله زنگ زدم و با كمال تعجب هاله بهم گفت كه نازي صيغه يه نفر شده و اون شخص به نازي قول ازدواج داده . خيلي اعصابم خورد شده بود . سوراخ فوري من حالا ديگه مال يه نفر ديگه بود . يكي ديگه با قول ازدواج خرش كرده بود. بايد فكرشو ميكردم كه نازي رو زمين نميمونه . اون قدر خوشگل بود كه گرگاي تهران راحتش نزارن .با نا امبدي گوشي رو قطع كردم و به خودم گفتم بايد به فكر يكي ديگه باشي چند روزي از اين ماجرا گذشته بود كه يه روز تلفن زنگ خورد . تلفن رو كه برداشتم با تعجب ديدم نازيه . فكر كردم كه دلش واسه من تنگ شده و دوباره ميخواد همه چي رو از نو شروع كنه. اما اون جنده با حالت سردو خيلي بي منت . بهم گفت زنگ زدم كه پولمو بگيرم ( همون شصت تومن ) .
اما من پولو خرج كرده بودم و تصميم داشتم به خاطر اين كيري كه خوردم تلافي كنم . واسه همين ميخواستم بهش بگم بهت نميدم كه يه فكري به سرم زد . چون ميدونستم كه چند روز ديگه خونمون خالي ميشه بهش گفتم كه دو روز ديگه بيا خونمو پولتو بگير . اولش ميگفت نه من تو رو ميشناسم اذيتم ميكني . من اونجا نميام . بيا بيرون پولمو بده كه من بهش گفتم عمري من پولتو بيام بيرون بهت بدم . من تا يه بار ديگه نكنمت بيخيال نميشم . كه اونم شروع كرد به زبون ريختن كه من الان ديگه صاحب زندگي هستم نميخوام زندگيمو كه تازه شروع كردم خراب كنمپيش خودم گفتم اخه جنده وقتي شوهر داشتي جنده بازي در مياوردي . حالا كه صيغه يكي ديگه شدي واسه من شدي بچه مومن . بهش گفتم پولتو ميخواي فلان ساعت خونم بيا پولتو بگير و گوشي رو قطع كردم .روز قرار شد و يه چي ته دلم ميگفت كه نازي مياد . خودمو اماده كرده بودم كه با 1 ساعت تاخير صداي زنگ خونه رو شنيدم . گوشي رو كه بر داشتم ديدم هاله پشت در و ميگه منتظرم كه پولو بياري . رفتم جلوي در و بهش گفتم مگه قرار نبود خود جنده ش بياد پس چرا تو رو فرستاده . كه هاله شروع كرد به من من كه كار داشت و مهمون داشت و منو فرستاد . منم گفتم باشه بيا تو پولو بهت بدم . كه هاله گفت نه تو نميام . بهش گفتم بيا تو الان همسايه ها ميبينن ابروم ميره . ( اين توضيح لازمه كه هيچ وقت يه زن سالم با يه جنده دوست نميشه) هاله راضي شد و اومد تو و بدون اين كه بشينه گفت روز باش پولو بده ميخوام برم . كه من بهش گفتم بابا يه دقيقه صبر كن الان برات ميارم . تو بشين تا برم از تو اتاق پولو بيارم . من دروغ ميگفتم چون اون موقع هيچ پولي نداشتم كه بهش بدم . رفتم تو اتاق و يه كيف خالي رو اوردم . به هاله گفتم نازي بهت گفت فقط پولو بگير . اونم گفت مگه قرار چيز ديگه اي هم بدي . كه من گفتم نه قرار ه چيزي بگيرم . هاله شونه هاشو انداخت بالا كه به من چيزي نداد كه بيارم . بهش گفتم لازم نبود چيري بهت بده چون كه تو اون چيز همراته . هاله گفت منظورت چيه نميفهمم كه چي ميگي . گفتم ببين من به نازي گفته بودم تا يه بار ديگه نكنمت پولتو نميدم . اونم قبول كرد. حالا كه تو رو فرستاده معلوم ميشه اين وظيفه رو به تو سپرده هاله شروع كرد به فحش دادن كه تو ونازي غلط كردين مگه الكيه . نيازي به زور و اجبار نبود چون ميدونستم كه هاله جنده س . رفتم طرفش و دستاشو گرفتم و اروم لباشو بوسيدم بهم گفت خواهش ميكنم كه ولش كنم تا بره . گفت اصلا من به ريش بابام خنديدم كه اومدم اينجا به من چه كه نازي از تو طلبكاره . كه باز لبامو چسبوندم به لباش . بدون اين كه حرفي بزنم اروم شروع كردم به باز كردن دكمه هاي مانتوش . هاله هيچي نميگفتو لباشو محكم بسته بود كه نتونم خوب بخورمشون . منم بدون اين كه حرفي بزنم با سينه هاش ور ميرفتم كه هاله بهم گفت تو رو خدا بيخيال من شو من مثل نازي نيستم من زندگيمو دوست دارم .

كه منم بهش گفتم خودت خواستي نبايد كار كس ديگه اي رو قبول ميكردي .ميدونستم اينا همش زر مفت و اگه كسي راضي نباشه اينجوري تا نميكنه و حداقلش يه جيغو دادي را ميندازه اروم شروع كردم به در اوردن لباساش و تو يه چشم به هم زدن لخت مادر زاد جلود من بود . بهش گفتم كه نازي بهت نگفته كه من چقدر از ساك خوشم مياد . هاله گفت نه نه نه من بدم مياد نميتونم و من كيرمو ميمالوندم رو صورتش . و بهش ميگفتم بخور خوشگله من فقط يه كم بخور . كه اون با بي ميلي كير خوشتراش منو انداخت تو دهنشو و ميمكيد بعد چند لحظه بلندش كردمو بردمش نزيكه كاناپه به حالت قنبل دستاشو انداخت رو مبل و كون خوشگلشو تسليم كير گرسنه من كرد .با دستام ميزدم رم كونش و قربون كونش ميرفتم .خيلي حشري شده بودمو كونش از بس ضربه خورده بود قرمز شده بود . دوست نداشتم بكنم تو كسش چون ميدونستم زود ابم مياد . واسه همين مدام با كس و كونش بازي ميكردم ضربه ميزدم كه هاله گفت بسه ديگه بكن من ديرم شده بايد برم من گفتم نه بايد التماس كني كه منو بكن . من دوست دارم اينو بگي . بگو منو بكن زود باش بگو كه هاله گفت مسخره بازي در نيار به زور منو لخت كردي حالا ميخواي اتماس كنم كه منو بكني عمرا التماس كنم جنده دوست نداشت اون طوري كه من ميخوام باشه . فقط ميخواست من زود خالي كنم . منم بدون معطلي كيرمو انداختم تو كس ابدارش . دلم ميخواست به جاي لذت درد بكشه واسه همين با تمام قدرت تلمبه ميردم .اما انگار كسش حرفه اي تر از اين حرفا بودو فقط اه و اوه ميكرد . با هر تلمبه اي كه ميزدم يه ضربه هم به كونش ميزدم . اين كارم اذيتش ميكرد . به همين خاطر من محكم تر ميزدم . اون قدر اين كارو كردم كه كونش سرخ شده بود . تصميم داشتم كه بزارم تو اون كون سفيدشو از اون كون خوشگل هم كام بگيرم . اما اب كيرم مجال ندادو با فشار تو كسش خالي كردم . اومد بگه تو كسم نريز اما ديگه دير شده بودو من همه اب رو تو كسش خالي كردم و يه چند لحظه اي تو همون حالت موندم بعد از اين كار لباساشو پوشيد و گفت كه حالا پول رو بده منم گفتم برو تو اون كيفه از تو اون بردار هاله كيف رو باز كرد و گفت كو تو اين كه پولي نيست منم بهش گفتم . من پولو از نازي گرفتم و به خودشم ميدم . تا خودش نياد از پول خبري نيست . كه يهو فحش و بدوبيراه بود كه نثار من ميشد اما من بيخيال اين حرفا بودم به اون چيزي كه ميخواستم رسيده بودم . ميدونستم كه هاله اون قدر بي ابرو نيست كه بخواد داد و بيداد كنه . بعد كلي فحش هاله دمش رو انداخت رو كولش و رفت منم سر مست از يه سكس با هال به كس ننه ي نازي و هاله ميخنديدم

کلیتوریس و نقش آن در رابطه جنسی


در حالي كه نور كافي وجود دارد شريكتان را عريان كنيد ، او ممكن است بخواهد كه يك پيراهن راحت بپوشد، او بايد بر روي تخت خواب دراز بكشد يا بر روي يك صندلي بنشيند و يا بر روي تخت خواب در حالي كه به تعدادي بالش تكيه داده بنشيند. مطمئن شويد كه به فرج او درسترسي خوب داريد وقتي هردوي شما احساس راحتي كرديد، بنشينيد يا زانو بزنيد؛ رو در روي او و يا به يك طرف برگرديد و سفت بودن و شل بودن چگونه حس مي‌شود. تنها راه براي فهميدن آن اگر او بر روي صندلي يا لبه تخت خواب نشسته باشد شما بايد روي يك صندلي بنشينيد و يا بر روي زمين زانو بزنيد. همچنين شما مي‌توانيد او را رو در روي خودتان در ميان پاهايتان بنشانيد . بايد دست شما نزديك موضع باشد. ممكن است شما بخواهيد يك چراغ روشن در نزديكي مهبل قرار دهيد تا بتوانيد همه چيز را به خوبي ببينيد، همچنين ممكن است شما بخواهيد از يك آئينه كوچك استفاده كنيد تا شريكتان بتواندکلیتوریس خود و آنچه را كه شما انجام مي‌دهيد ببيند. بوسيله آزمايش فرج وقتي در حالت نرمال است شروع كنيد در حالي كه لبه‌هاي بيروني فرج در حالت عادي در حال راحت قرار دارند. به آرامي همه چيز را با انگشتانتان آزمايش كنيد. نوازش كنيد و هرگز ضربه نزنيد. به پوست نرم اطراف فرج، موهاي شرمگاهي و رنگ و بافت پوست آن توجه كنيد. با ملايمت كف دست را بر روي فرج بماليد بطوري كه انگشتانتان قالب و شكل بدن را بگيرند. اگر شريكتان موهاي شرمگاهي زيادي دارد ممكن است كه شما بخواهيد آنرا با قيچي كوتاه كنيد، نياز نيست كه موهاي منطقه شرمگاهي را بتراشيد. سپس با ملايمت و بكمك انگشتانتان لبه‌هاي بيروني فرج را از هم باز كنيد و آنچه در ميان آنها وجود دارد را مورد آزمايش قرار دهيد. لبه‌هاي دروني، کلیتوریس، مجراي ادراري و سوراخ فرج او را بشناسيد. در اين زمان خود زن هم مي‌تواند با باز نگه داشتن لبه‌هاي بيروني مهبل با يك يا هر دو دست به شما كمك كند. اگر شما نتوانسيد کلیتوریس را پيدا كنيد از او بپرسيد كه آيا خودش محل کلیتوریس را مي‌داند كه بشما بگويد يا نه. بدليل تغييرات زياد و وسيع در كالبد شناسي تناسلي، بعضي قسمتهاي بعضي زنها بخوبي مردان قابل تشخيص نيستند. زناني هستند كه لبه‌هاي داخلي فرج ندارند و يا اينكه يك لبه داخلي مهبل دارند. يك کلیتوریس خوب توسعه يافته و تحريك شده به آساني قابل ديدن است اما خيلي از آنها كوچك هستند و بوسيله بافتهاي اطراف آن پنهان شده‌اند بطوري كه يك زن فقط مي‌تواند محل آنرا حدودي تشخيص دهد و اين تشخيص نيز وقتي حاصل مي‌شود كه زن در هنگام استمنا منطقه‌اي حساس به تماس پيدا مي‌كند.








وقتي كه شما چوچوله را پيدا كرديد، سعي كنيد تا قسمتهاي مختلف آنرا بشناسيد. بدنه لوله‌اي بلوطي شكل و كلاهك كبود رنگ. با توجه به اندازه و بزرگي و كوچكي كلاهك آن، شما قادر نخواهيد بود كه آنرا جمع كنيد تا بتوانيد شكل بلوطي کلیتوریس را ببينيد. اگر همچين مشكلي وجود داشت شما مي‌توانيد اين شكل بلوطي را از زير كلاهك احساس كنيد. اگر قسمت بلوطي شكل کلیتوریس خيلي كوچك باشد، ممكن است شما فقط قادر به ديدن بدنه لوله‌اي شكل کلیتوریس وقتي كه برانگيخته است باشيد و شكل بلوطي آنرا نتوانيد ببينيد. بدنه‌هاي لوله‌اي هم هستند كه خيلي نازكند كه آنها هم به سختي قابل تشخيصند در اينصورت ممكن است كه شما تنها قادر باشيد كه آنرا وقتي كه احساس كرديد برانگيخته شده است با نوك انگشتانتان تشخيص دهيد و زن نيز مي‌تواند به شما بگويد هنكامي كه شما قسمت بلوطي کلیتوریس اش را با نوك انگشتانتان كرفته‌ايد اگر خودتان آنرا حس نمي‌كنيد. در هنگام آزمايش چوچوله بايد خيلي مهربان و ملايم باشيد چونكه بسيار حساس استمرحله بعدي براي مبتدي‌ها و نيز براي آماده كردن با تجربه‌ها خودتحریکی  شريك شماست. زن بايد در ابتدا به آرامي و آهستگي شروع كند، نوازشهاي مختلف، ميزان فشارها و فركانس حركات را به شما نشان بدهد. به اين ترتيب شما مي‌توانيد متوجه بشويد كه او چه چيزي را دوست دارد و چه چيزي را بيشتر از همه طلب مي‌كند. اين تمرينات  به شما مي‌آموزد كه چگونه کلیتوریس او را ماساژ دهيد تا خوشش بيايد.خودتحریکی  او  قبل از ماساژ به شما كمك خواهد كرد كه او در حالتي قرار گيرد كه خواهان تحريك سكسي اضافي شما شود. زناني هستند كه اندام تناسليشان بعد از ارگاسم فوق‌العاده حساس مي‌شود بنابراين لازم است شما قبل از اينكه ماساژ کلیتوریسي را ادامه دهيد، با ملايمت قسمتهاي ديگري از بدن را بمدت چندين دقيقه ماساژ دهيد





تمام موجودات زنده تولید مثل می کنند.تولید مثل- فرایندی است که موجودات ،موجوداتی بسیار خودشان می سازند ویکی از مواردی است که موجودات زنده را از موجودات غیرزنده متمایز می سازد.

با وجودیکه دستگاه تناسلی برای حفظ حیات گونه بشری ، ضروریست اما بر خلاف سایر سیستم های بدن برای حفظ زندگی فرد حیاتی نمی باشد .در روند تولید مثل انسان،۲ نوع سلول جنسی یا گامت وجود دارد. گامت مرد یا اسپرم و گامت زن یا تخمک یا اوول که دردستگاه تناسلی با وجودیکه خود زن در دوره بارداری وزایمان جنین را باردار می باشد زن برای تولید فرد جدیدی با همدیگر روبرو می شوند.دستگاه تناسلی مرد وزن هر دو برای تولید مثل حیاتی هستند ولی در هر صورت زن برای باروری تخمکش نیاز به مرد دارد .
انسان مانند سایر موجودات ویژگی های خاص خودش را از طریق ژنها که حاملان خاص رفتار های انسانی هستند به نسل بعدی منتقل می کند .ژنهایی که والدین به فرزندانشان منتقل می کنند همان ژنهایی هستند کودکان یک خانواده را شبیه هم می سازد و در عین حال این ژنها هر کودکی را منحصر به فرد می سازند.این ژنها از اسپرم مرد و تخمک زن که بوسیله دستگاه تناسلی مرد و زن تولید می شوند حاصل می گردند





تناسلی زن چیست؟
اکثر گونه ها دارای ۲ جنس هستند:مونث و مذکر.هر جنسی دارای دستگاه تناسلی منحصر به فرد خاص خودش می باشد.از نظر قیافه و ساختمانی متفاوتند ولی هر دو به طور خاصی برای تولید ،باروری و انتقال هم تخمک و هم ا سپرم طراحی شده اند.
دستگاه تناسلی زن بر خلاف دستگاه تناسلی مرد به طور کامل در لگن خاصره قرار دارد. بخش خارجی اندامهای تناسلی زن فرج نام دارد که به معنای پوشش .فرج که بین پاها قرار دارد حفره ورودی واژن و همچنین دیگر اندامهای تناسلی داخل بدن را می پوشاند .
قسمت سخت قرار گرفته در بالای سوراخ واژن برجستگی عانه ( مونس پوبیس ) نام دارد.دو جفت زبانه پوستی به نام لبیا (به معنای لبهای فرج می باشد )سوراخ واژن را احاطه می کند.کلیتوریس عضو حساسه کوچک در جلوی فرج می باشد که چین های لبیاهای واژن در این محل به هم می رسند . بین ابیاها،سوراخهایی به مجرای ادراری (کانالی که ادرار را از مثانه به خارج از بدن منتقل می کند)و واژن وجود دارد.زمانی که دختران از نظر جنسی بالغ می شوند لبیا خارجی و برجستگی عانه با موی شرمگاهی (public hair ) پوشانده می شوند.





اندامهای تناسلی داخلی زن عبارتند از واژن،رحم،لوله های تخمدان و تخمدانها
واژن لوله ای عضلانی و تو خالی می باشد که از سوراخ واژن تا رحم امتداد دارد.در یک خانم کامل حدود ۵-۳ اینچ (۱۲- ۸سانتی متر ) طول دارد.به علت دارا بودن دیواره های عضلانی ،می تواند منبسط و منقبض شود.این توانایی عریض یا باریکتر شدن به واژن اجازه وارد شدن چیزی به باریکی پنبه و به بزرگی جنین می دهد.دیواره های عضلانی واژن با غشای مخاطی پوشانده می شود که آن را مرطوب و محافظت می کند. واژن ۳ عمل انجام می دهد.جایی است که آلت تناسلی مرد در طی رابطه جنسی داخل آن قرار می گیرد ، مسیری است که نوزاد در حین زایمان ازبدن زن از آن خارج می شود و در حقیقت یک کانال زایمان محسوب می شود و نیز مسیری برای خروج خون دوره ماهانه (دوره)از رحم می باشد.
لایه بافتی نازکی با ۱ یا چند سوراخ داخل آن به نام پرده بکارت تا حدودی سوراخ واژن را می پوشاند.پرده بکارت از فردی به فردی دیگر متفاوت است .پرده بکارت بیشتر زنان پس از اولین ارتباط جنسی کشیده یا پاره می شود و کمی خونریزی می کند(این خونریزی معمولاً باعث درد جزئی می شود)بعضی از زنانی که قبلاً‌ارتباط جنسی داشته اند تغییر زیادی در پرده بکارت آنها رخ نمی دهد.
واژن با رحم یا زهدان در سرویکس (به معنای گردن)مرتبط می شود.سرویکس دارای دیواره های قوی و قطوری است.سوراخ سرویکس بسیار کوچک است (کوچکتر از نی) و به همین علت آلت مرد هرگز نمی تواند داخل بدن دختری قرار گیرد.طی زایمان،سرویکس می تواند منبسط شود تا اجازه به دنیا آمدن نوزاد را بدهد.
رحم شبیه گلابی وارونه ای است که روکش ضخیم و دیواره های عضلانی دارد در حقیقت رحم حاوی چند عضله قوی می باشد ، این عضلات قادرند برای مطابقت با جنین در حال رشد منبسط و منقبض شوند و سپس به خروج نوزاد در حین زایمان کمک نمایند .وقتی خانمی باردار نباشد رحم فقط حدود ۳ اینچ(۵/۷ سانتی متر)طول و ۲ اینچ (۵ سانتی متر )عرض دارد.
در گوشه های فوقانی رحم،لوله های فالوپ،رحم را به تخمدانها متصل می کند.تخمدانها ۲ اندام بیضی شکل هستند که در قسمت چپ و راست بالای رحم قرار دارند که تخمک تولید، ذخیره و در مرحله ای به نام تخمک گذاری به داخل لوله های فالوپ رها می سازند .اندازه هر تخمک حدود ۲-۵/۱ اینچ(۵-۴ سانتی متر)( دریک خانم کامل )می باشد.
۲ لوله فالوپ وجود دارد که هر یک به رحم متصل است.لوله های فالوپ طولی حدود ۴ اینچ (۱۰سانتی متر) و عرض معادل حدود تکه ای اسپاگتی دارند.درهر لوله مسیر باریکی به عرض سوزن خیاطی وجود دارد .در انتهای دیگر هر لوله فالوپ قسمت حاشیه داری وجود دارد که شبیه قیف می باشد.این قسمت حاشیه دار به دور تخمدان پیچیده می شود ولی کاملاً‌ به آن متصل نمی گردد.وقتی تخمک از تخمدان خارج می شود وارد لوله فالوپ می گردد. زمانی که تخمک در لوله فالوپ قرار دارد پرزهای ظریفی که داخل مخاط لوله قرار دارند به خروج آن از مسیر باریک به سوی رحم کمک می کنند.
تخمدانها بخشی از سیستم مترشحه داخلی هستند چون هورمونهای جنسی زنانه ای مانند استروژن و پروژسترون تولید می نمایند.





دستگاه تناسلی زنانه چه کاری انجام می دهد؟
دستگاه تناسلی زنانه زن را قادر می سازد تا:
- تخمک(اوول)بسازد.
- ارتباط جنسی داشته باشد.
- تخمک بارور شده را تا زمانی که رشد کامل کند محافظت و تغذیه کند
- زایمان کند.
تولید مثل جنسی بدون اندامهای جنسی به نام غدد جنسی انجام نمی شود. گر چه بیشتر مردم فکر می کنند منظور از غدد جنسی همان بیضه های مردانه است ولی حقیقتا هر دو جنس دارای غدد جنسی هستند:در زنان غدد جنسی ،تخمدانها می باشند. غدد جنسی زنانه گامت (تخمک های) زنانه تولید می کنند:غدد جنسی مردانه هم گامت مردانه(اسپرم)تولید می کنند.پس از بارور شدن تخمک بوسیله اسپرم ،تخمک بارور شده ، زایگوت نام دارد.
وقتی نوزاد دختری به دنیا می آید تخمدانها بیش از صدها هزار تخمک دارد که تا شروع دوره بلوغ غیر فعال می مانند ، در دوره بلوغ ،غده هیپوفیز مستقر در بخش مرکزی مغز شروع به ساختن هورمونهایی می کند که تخمدانها را تحریک به تولید هورمونهای جنسی از جمله استروژن می کنند.ترشح این هورمونها باعث می شود تا یک دختر خانم کم کم بلوغ کامل جنسی پیدا نماید .
در انتهای دوره بلوغ ،دختران به صورت دوره به نام عادت ماهانه تخمک آزاد می کنند. تقریباً هر ماه یکبار ، در طی تخمک گذاری ،تخمدان تخمک کوچکی داخل یکی از دو لوله فالوپ می فرستد.تخمک در صورتیکه بوسیله اسپرم در همان زمان ماندن در لوله فالوپ بارور نشود خشک شده و از بدن حدود دو هفته بعد از طریق رحم خارج می گردد. این مرحله قاعدگی نام دارد.خون و بافتهای مخاط داخلی رحم ترکیب شده و خون قاعدگی را بوجود می آورند که در اکثر دختران ۵-۳ روز دفع آن صورت می گیرد.اولین دوره دخترمنارک نام دارد.
داشتن مقداری ناراحتی در روزهای نزدیک دوره برای دختران و زنان عادی است .سندرم پیش از قاعدگی علائم فیزیکی و روحی هم چون آکنه ( جوش ) ، نفخ شکم ، خستگی ، درد کمر ، دردناک شدن سینه ها ، یبوست ، اسهال ، ویار غذایی ، افسردگی ، زود رنجی ، و یا مشکل تمرکز ح.اس و عدم کنترل استرس می باشد که در بیشتر دختران و زنان دقیقاً‌ پیش از دورهشان رخ می دهد .سندرم پیش از قاعدگی معمولاً‌طی ۷ روز پیش از شروع دوره بیشترین شدت را داراست و با شروع دوره از بین می رود.
همچنین اکثر زنان و دختران در طی چند روز اول دورهیشان احساس ناراحتی در شکم و کمر را تجربه می کنند که به علت ترشح پروستاگلاندین ها ( ماده شیمیایی موجود در بدن که باعث انقباض عضله صاف رحم می شود ) می باشد . این انقباضات غیر ارادی ممکنست خفیف و یا تیر کشنده و شدید باشند .
از زمان اولین دوره یک دخترحدودا دو سال طول می کشد تا سیکل های ماهانه منظم گردد . طی این مدت،بدنش با هورمونهایی که بر اثر بلوغ تولید می شوند سازگار می شود.به طور متوسط ،عادت ماهانه خانم جوان ۲۸ روزه است اما این طیف از۲۳-۲۵ روز هم می تواند باشد .
اگر زن و مردی در طی چند روز تخمک گذاری زن رابطه جنسی داشته باشند باروری می تواند رخ دهد. وقتی مرد انزال انجام می دهد(زمانی که منی از آلت مرد خارج می گردد)بین ۲/۰ -۰۵/۰ اونس مایع(۵/۱-۶/۰ میلی لیتر)منی داخل واژن می ریزد.دراین مقدار اندک منی بین ۷۵تا۹۰۰ میلیون اسپرم وجود دارد،واز واژن به داخل گردن ورحم حرکت می کنند تا به تخمک موجود در لوله فالوپ برسد.تنها یک اسپرم تخمک را بارور می کند. حدود یک هفته پس از اینکه اسپرم تخمک را بارور کرد،تخمک بارور شده (زایگوت)بلاستوسیست چند سلولی می شود.بلاستوسیست به اندازه سر سوزن است ودر حقیقت شبیه توپ تو خالی سلول های دارای مایع می باشد .بلاستوسیست خودش را به داخل مخاط داخلی رحم به نام آندومتر می رساند.هورمون استروژن باعث ضخیم و پرخون شدن آندومتر می گردد.پروژسترون هورمون دیگری که از تخمدانها آزاد می شود آندومتر را ضخیم و پر خون نگه می دارد تا بلاستوسیست بتواند به رحم بچسبدومواد مغذی را ازآن جذب کند.این روند لانه گزینی نام دارد.
زمانی که سلولهایی از بلاستوسیست تغذیه می کنند،مرحله دیگر رشد (مرحله رویانی) شروع می شود. در این مرحله سلولهای داخلی شکل مدور پهنی به نام دیسک رویانی ایجاد می شوند که به جنین تبدیل می گردند.سلولهای خارجی غشای نازکی می شوند که دور جنین را تشکیل می دهند.این سلولها هزاران بار تکثیر می شوند تا در پایان به جنین تبدیل می شوند. پس از تقریباً‌۸ هفته ،جنین به اندازه یک انگشت شصت می شود و در عین حال تقریباً‌تمام قسمتهایش –مغزو اعصاب ،قلب و خون،معده و روده ها و عضلات و پوست شکل گرفته اند.
در طول مرحله جنینی که از ۹ هفته پس از باروری تا تولد طول می کشد،رشد و نمو ادامه دارد چرا که سلول ها تکثیر می یابند ،حرکت و تغییر می کنند.جنین در مایع آمنیوتیک داخل کیسه آمنیوتیک شناور است جنین اکسیژن و مواد مغذی را از طریق جفت (ساختمان دیسک مانندی که به مخاط داخلی رحم می چسبد و از طریق بند ناف به جنین متصل می شود ) از خون مادر دریافت می کند.مایع و غشای آمنیوتیک از جنین در برابر ضربات و تکانهای بدن مادر محافظت می کند. بارداری به طور متوسط ۲۸۰ روز (تقریباً ۹ ماه ) طول می کشد .وقتی نوزادی آماده تولد است ،سرش به گردن رحم فشار می آورد و گردن رحم برای عبورجنین از واژن شروع به شل و عریض شدن می کند،مخاطی که درگردن رحم به شکل پلاک در آمده ، شل می شود و همراه مایع آمنیوتیک از طریق واژن در هنگام پاره شدن کیسه آمینوتیک خارج می شود. وقتی انقباض های زایمان آغاز می شود دیواره های رحم با تحریک هورمون اکسی توسین مترشحه از هیپوفیز منقبض می شوند .انقباضها باعث پهن شدن و باز شدن گردن رحم می شود. پس از چند ساعت گشاد شدن ،گردن رحم به حد کافی متسع (باز)می گردد تا جنین عبور کند.نوزاد از طریق گردن رحم و در امتداد کانال زایمانی از بدن مادر خارج می شود .معمولا ابتدا سر نوزاد خارج می شود و بند ناف همراه با بدن نوزاد بیرون می آید و با خروج کامل نوزاد ، بند ناف هم کامل خارج می شود . آخرین مرحله زایمان ، خروج جفت می باشد که امروزه مرحله پس از زایمان نامیده می شود .
پس از جدا شدن جفت از مخاط داخلی رحم،انقباض های رحم آن را همراه غشاء و مایعاتش به بیرون سوق می دهد




.
مواردی که می توانند در دستگاه تناسلی زنانه مشکل ایجاد کنند:
گاهی اوقات کودکان نیز دچار مشکلات دستگاه تناسلی می شوند.در ذیل برخی نمونه اختلالاتی که دستگاه تناسلی زنانه را تحت تاثیر قرار می دهند ذکر می شود:
- ولووواژینیت التهاب فرج ( ولو ) وواژن است.بر اثر مواد تحریک کننده (مانند صابونهای لباس شویی ) ایجاد می شود. بهداشت فردی ضعیف (مانند تمیز کردن از پشت به جلو پس از اجابت مزاج)هم می تواند این مشکل را ایجاد کند .علائم عبارتند از قرمزی و خارش واژن و فرج و گاهی ترشح واژن.
- ممکنست این التهاب بر اثر رشد زیادی کاندیدا ،قارچی که به طور طبیعی در واژن حضور دارد ، ایجاد شود.
- خونریزی واژنی (غیر قاعدگی ) که اغلب به دلیل حضور جسم خارجی در واژن به عنوان مثال (کاغذ توالت فشرده ) می باشد گاه ممکنست به علت پرولاپس رحم ایجاد شود ، وضعیتی که غشای مخاطی رحم به داخل واژن کشیده می شود و توده کوچک بافتی دوناتی شکلی ایجاد می کند که به راحتی خونریزی می نماید و یا می تواند به دلیل آسیب ناشی از سوارشدن وسیله ای (مانند دوچرخه یا روی میله ای افتادن )یا ضربه واژنی ناشی از آزار جنسی باشد.
- چسبندگی لبهای فرج ( لبیاها ) :به هم چسبیدگی یا اتصال بین لبها که معمولاً در نوزادان و دختران خردسال پدید می آید.گرچه معمولاً هیچ علامتی مرتبط با چنین وضعیتی وجود ندارد ولی می توانند منجر به افزایش خطر عفونت مجرای ادراری گردد. گاهی اوقات کرم استروژن موضعی برای کمک به جدا کردن لبها استفاده می شود.
مواردی که می توانند برای تخمدانها و لوله های فالوپ مشکل ایجاد کنند:
- حاملگی خارج از رحمی( حاملگی اکتوپیک ) : زمانی رخ می دهد که تخم بارور شده یا زایگوت به رحم منتقل نمی شود، اما در عوض در لوله فالوپ به سرعت رشد می کند.اگر زنی چنین وضعیتی داشته باشد درد شکمی شدیدی دارد و با ید هرچه سریع تر به پزشک مراجعه کند چرا که نیاز به جراحی دارد.
- آندومتریوز: زمانی رخ می دهد که بافتی که تنها به طور طبیعی در رحم وجود دارد خارج از رحم شروع به رشد کند ( در تخمدانها ،لوله های فالوپ یا سایر بخشهای حفره لگن ) که می تواند باعث خونریزی غیر طبیعی ،دوره دردناک و درد منتشر لگنی گردد.
- تومورهای تخمدانی : اگرچه نادرند ولی می توانند رخ بدهند.دختران مبتلا به تومورتخمدانی درد شکمی و توده هایی دارند که به راحتی در شکم حس می شود. جراحی برای برداشتن آن لازم است .
- کیستهای تخمدانی : ساکها ( حفره های ) غیر سرطانی هستند که مملو از مایع یا ماده نیمه جامد می باشند.گرچه خیلی اوقات طبیعی و عموماً بی آزارند ولی می توانند زمانی که خیلی بزرگ شوند مشکل ایجاد نمایند .کیستهای بزرگ شاید به اندام های اطراف فشار آورد لذا باعث درد شکمی می شوند. در اکثر موارد،خود به خود از بین می روند وبه درمان نیازی نیست . اگر کسیتها دردناک باشند پزشک ممکن است به منظور توقف رشد کیستها ، قرصهای ضد بارداری را تجویز نماید و یا ازراه عمل جراحی کیستها را بردارند.
- سندرم تخمدان پلی کیستیک : تخمدان اختلال هورمونی است که هورمونهای مردانه بسیار زیادی (آندروژن)بوسیله تخمدانها تولید می شوند. این وضعیت باعث بزرگ شدن آنها شده و حفرات یا کیستهای پر مایع زیادی تولید می شود. اغلب ابتدا طی سالهای نوجوانی ظاهر می شوند.بر اساس نوع و شدت وضعیت ، با داروهای تنظیم کننده تعادل هورمونی و قاعدگی درمان می گردد.
- تورشن تخمدانی یا پیچش تخمدان : می تواند رخ بدهد که در این حالت تخمدان بدلیل بیماری یا اختلال رشدی پیچیده می شود .این پیچش جلوی جریان خون را در عروق خونی که تخمدانها را تغذیه و حمایت می کنند می گیرد. شایعترین علامت درد تحتانی شکم است .جراحی معمولاً‌ برای درمان آن لازم است .
مشکلات عادت ماهانه
مشکلات متعددی می توانند عادت ماهانه رادر دختران تحت تاثیر قرار دهند.بعضی از شایعترین موارد عبارتند از:
- دیس منوره : زمانی است که دختری دورههای دردناک دارد.
- منوراژی (قاعدگی با خونریزی زیاد) : زمانی است که دختری دورههای بسیار سخت همراه با خونریزی زیاد دارد .
- الیگومنوره (قاعدگی ناقص ) : زمانی است که دختری دوره نمی شود یا دوره نامنظم دارد حتی با وجودیکه برای مدتی دوره داشته یا باردار نیست .
- آمنوره ( فقدان قاعدگی ) : زمانی است که دختری تا سن ۱۶ سالگی یا ۳ سال پس از شروع بلوغ دورهش آغاز نشده است ،تاسن ۱۴ سالگی علائم دوره نداشته است یا دوره های عادی داشته ولی به دلایلی غیر از بارداری عادت ماهانه اش متوقف شده باشد .
عفونتهای دستگاه تناسلی مونث
بیماریهای منتقله از راه جنسی : این موارد عبارتند از عفونتها و بیماریهایی چون بیماری التهابی لگن(PID)،ویروس نقص ایمنی انسان/سندرم نقص ایمنی اکتسابی (HIV/AIDS)،ویروس پاپیلوم انسان(زگیل تناسلی یا HPV)،سیفلیس،کلامیدیا،سوزاک و تب خال تناسلی،اکثراً از طریق تماس جنسی از فردی به فرد دیگر منتقل می شوند.
- سندرم شوک توکسیک (سمی ) : این بیماری غیر شایع بر اثر سموم رها شده در بدن طی نوعی عفونت باکتریایی که بیشتربه علت باقی ماندن طولانی مدت تامپون داخل بدن می باشد رخ می دهد.تب شدید ،اسهال،استفراغ و شوک از علایم بیماری است .
اگر فکر می کنید کودکتان علائمی از نظر مشکلات در دستگاه تناسلی اش دارد یا سوالاتی در مورد رشد و نمو وی دارید با پزشکش صحبت نمایید. اکثر مشکلات دستگاه تناسلی مونث قابل درمان هستند .


 

نزديكي از راه مقعد


نزديكي از راه مقعد

وقتي از ٥٠ درصد زناني آه آميزش مقعدي داشته اند نظر خواهي شد، تنها ١٠ درصد آنان آنرا قابل قبول گزارش آردند. دليل آنان نامطلوب بودن و يا دردناك بودن آن در ابتداي کار بيان شد. اگر همان درصد از زنان آميزش مهبلي را نيز بدليل اينكه در ابتدا دردناك و ناراحت آننده است ترك مي آردند تعداد زيادي از زوجين آميزش مهبلي نيز انجام نمي دادند. زنان حاضر به آميزش مهبلي هستند زيرا اين چيزي است که از آنها انتظار مي رود، آنها حاضر به انجام آميزش از طريق مقعد نيستند زيرا اين کار يك فعاليت سكسي نرمال و عادي نيست. وقتي که مقاربت مقعدي به درستي انجام شود اين کار براي هر دو زوج خيلي لذت بخش خواهد بود. همچنين در نظر عامه يك موضوع سودمند جلوه مي کند  ممكن است دلايل آن ١٠ درصدي که آميزش مقعدي را خوب گزارش کرده بودند، متفاوت باشد. آنان ممكن است احساس شديدي نسبت به اين کار دردناك داشته باشند بطوري که بعضي از زنان کارهاي دردناك را لذت بخش مي يابند، بعضي ديگر ممكن است دريابند که آميزش مقعدي بهتر از آميزش مهبلي است. بعضي از زنان دوست ندارند مهبل و اندام تناسليشان لمس شود. بعضي ديگر از زنان ممكن است وسايل کنترل حاملگي در دسترس نداشته باشند و يا اينكه به آنها اعتماد نداشته باشند. آميزش مقعدي به آنان اجازه مي دهد که از صميميت آميزش لذت ببرند بدون خطر احتمال حاملگي.(حاملگي در اين حالت هم با احتمال خيلي کم امكان پذير است ولي به اندازه زماني که مني وارد رهم مي شود نيست). زناني که اين چيزها را هم در مورد آميزش مقعدي مي دانند ممكن است باز هم از آن منصرف شوند اگر در گذشته اين کار را درناك تجربه کرده باشند


سكس مقعدي داراي ضمائم منفي اي است که آنرا لكه دار مي آند. ما از هنگامي که سن کمي داشتيم آموزش داده شديم که مقعد خيلي کثيف و نامطبوع است. ما احساست خيلي منفي در مورد حرکت روده درك مي کنيم. والدين ما خيلي مشتاق بودند که ما از توالت استفاده کنيم بدليل اينكه آنها مجبور نباشند که کهنة کثيف ما را عوض کنند، بطوري که بزرگسالان معمولاَ خيلي ناراحت بودند از اينكه مقعد ما را لمس کنند يا اينكه کسان ديگري آنرا لمس آنند. بيشتر مردم از اينكه مدفوع خود يا شريكسان را لمس کنند مي ترسند. ماداميكه روده بزرگ مي تواند خانة تعداد زيادي باکتري نامطبوع باشد، حضور اين باکتريهاي نرمال نمي تواند خطري براي سلامتي ما باشد در مدتي که ما سالم هستيم و مراقب بهداشت هستيم. ما مي توانيم ايدز و هپاتيت از يك شريك آلوده بگيريم به همين دليل سكس مطمئن خيلي مهم است 
عليرغم احساسات منفي اي که ما در برابر مقعدمان داريم، بعضي از مردم احساس رضايت و لذت مي کنند وقتي که مقعدشان لمس شود و يا مورد نوازش قرار گيرد. تا زمانيكه آن صداهاي مسخره و منحرف از خود ايجاد مي کند بعضي از مردم ممكن است از حرکت روده شان (باد روده) لذت ببرند. چه تعداد که از روي رضايت بعد از حرکت روده مي کشيد؟ بطوري که بچه ها، تعداد زيادي از مردم چه زن چه مرد از تماس با مقعدشان و وارد شدن چيزي در آن احساس لذت مي آنند. بچه ها خيلي کنجكاو هستند و کاوش کردن مقعدشان براي آنها متفاوت از کاوش بينيشان نيست. يك دختر خيلي دوست دارد آگاهانه دربارة مقعدش کاوش کند قبل از آنكه بخواهد اين کار را در مورد مهبلش انجام دهد و اين بدليل آنست که هر روز چند بار از آن استفاده مي کند. مقعد غني از تعداد زيادي پايانة عصبي است. به همين دليل جاي شگفتي نيست که تعداد برانگيختگي مقعد را لذت بخش مي يابند. در بعضي مواقع، اشتغال ذهني والدينمان براي داشتن بهداشت زيادي از مردم- شايد هم بطور پنهاني مناسب، ممكن است باعث توجه زياد ما به مقعدمان شود
 ماداميكه مقعد اغلب اوقات به تحريك جنسي حساس است، طراحي نشده است براي وارد کردن هر چيزي در آن. آن يك راه خروجي است. مقعد مانند مهبل قابلت روانكاري توسط خودش را ندارد، و ممكن است انقباض عظلاني دردناکي از خود نشان دهد وقتي که چيزي وارد آن مي شود. به همين دليل نياز به روغنكاري زياد و صبر و شكيبايي دارد. روغن کاري زياد به چيزها اجازه مي دهد که بدون ناراحت کردن بافتهاي ظريف مقعد، به درون آن ليز بخورند. صبر زيادي لازم است زيرا بيشتر اوقات عضلات مقعد به آرامي قبول مي کنند که منقبض نشوند وقتي که جسمي بجاي بيرون آمدن از آن به درون آن مي رود. زماني که مقعد يك زن به يك انگشت يا آلت شق شده اجازه مي دهد به سرعت واردش بشود، ممكن است وقتي بدن او مي خواهد جسم مزاحم را به بيرون بياندازد، به سرعت او درد شديدي را حس کند، بطوري که مقعد به اينصورت طراحي شده است. دقيقاَ شبيه عكس العمل دهان وقتي که چيزي به گلو مي خورد. بنابراين يك روان کنندة خوب بخريد و آنرا در کنار خود قرار دهيد، اگر مي خواهيد از سكس مقعدي به اندازة کافي لذت ببريد. براي يك شخص آسان و راحت نيست که مقعد خود (زن يا مرد) و يا شريكش را لمس کند وقتي احساس کند که آن کثيف است. زن ممكن است به همين دليل به شريكش اجازه ندهد که مقعدش را لمس کند. اغلب مردم هراس قوي اي دارند از اينكه با مدفوع تماس داشته باشند. بنابراين زوجين بايد قبل از آميزش مقعدي، مقعد و در صورت امكان روده بزرگ را خوب بشويند. اگر عمل دخول را انجام نمي دهند و يا از دستكشهاي لاستيكي و يا کاندوم استفاده مي کنند نياز به شستن مقعد نيست. با همديگر به حمام برويد و يكديگر را بشوئيد و تحريك کنيد. از يك صابون مسطح و آب براي شستن مقعد استفاده آنيد. با ملايمت نوك يك انگشت را وارد مقعد زن بكنيد تا درون آنرا بشوئيد. آرام باشيد و با مهرباني رفتار کنيد. با يكديگر بازي کنيد. اگر تصميم به دخول در مقعد داريد و نگران تماس با مدفوع هستيد، خيلي آرام و با مهرباني يك انگشت چرب خود را به درون مقعد کنيد و باقي ماندن مدفوع در آنرا بررسي کنيد، اگر بخواهيد مي توانيد از دستكش هاي لاتكس يا لاستيكي استفاده کنيد، اگر هيچ چيز نيافتيد مي توانيد از يك تنقية کوچك آب گرم استفاده کنيد. مراقب باشيد که با تنقيه آب زيادي وارد معده نكنيد چون اين کار ممكن است بعداَ باعث ورم معده و معده درد بشود. يك پيمانة آب براي شستن رودة بزرگ کافي است. مخزن تنقيه ها خيلي قوي هستند و باعث ايجاد ناراحتي در سكس مي شوند. ممكن است يك بطري براي اين کار مورد استفاده قرار گيرد اگر در ابتدا آن با آب صاف پر شود. وقتي هر دو شريك احساس کردند که تميز و آماده هستند بايد به دنبال يك جاي گرم بگردند که راحت باشند و کاوش کنند  



اولين مراحل شامل ماساژ مقعد مي شوند. معمولاَ در ابتدا اگر مقعد لمس شود از ورود ممانعت مي کند. قبل از ورود هر چيزي لازم است ابتداعاَ ماهيچه هاي مقعدي شل بشوند. خيلي از مردم از اينكه شخصي به مقعد آنان دست بزند احساس ناراحتي مي کنند و زمان نياز دارد تا ياد بگيرند که آرام باشند و احساس لذت بكنند. در ابتدا مقعد را با يك روان کننده که بيشتر آن آب است و يا با بزاق روانكاري کنيد. حلقة اطراف سوراخ را با ملايمت و با يك حرکت سبك دايره اي نوازش دهيد. با ملايمت بر روي حلقة اطراف سوراخ و سوراخ فشار بياوريد اما وارد آن نشويد، اين کار را تا زماني که احساس کرديد که ماهيچه هاي مقعد شل شدند و سوراخ آن کمي باز شد ادامه دهيد. در اغلب اوقات ماساژ مهبل و يا انجام تحريك چوچوله با دهان به شما براي ماساژ مقعدي کمك مي کند. ماساژ مقعد مي تواند ماساژ اندام تناسلي و يا تحريك چوچوله با دهان را افزايش دهد، و برانگيختگي سكسي و لذت بردن او حواس زن را از تمرکز بر روي ماساژ مقعدي پرت کند. براي هردو شريك لازم است که شل باشند و احساس راحتي بكنند.
 
اگر شما با عجله يا با فشار اين کار را بكنيد آن کار نمي آند. ممكن است چندين جلسه يا هفته وقت لازم باشد تا
زن احساس راحتي کند بوسيلة هريك از روشهاي برانگيختگي مقعد. آرام و صبور باشيد  اگر زن به آميزش مقعدي عادت داشت و شما به زمان و حالت شل شدن مقعد آشنايي داشتيد و مقعد منقبض نبود، شما مي توانيد کاوش مقعد را شروع کنيد. سوراخ مقعد و روده بسيار حساس هستند و مراقب باشيد که اشيايي که وارد آن مي کنيد صيقلي باشند و فاقد هر نوع لبة تيز باشند.
ناخن انگشتهايتان را بگيريد. دستكشهاي لاتكس يا لاستيكي به دست کنيد اگر مي خواهيد انگشت يا انگشتهايتان راحت تر وارد بشوند. حلقة اطراف سوراخ و سوراخ مقعد را ماساژ دهيد و منتظر بمانيد که شل شده و باز شود. وقتي که اين اتفاق افتاد، شروع به فشار دادن اندکي از نوك يك انگشتتان به داخل بكنيد. اگر احساس کرديد که سفت و منقبض شد، توقف کنيد، انگشتتان را بيرون بياوريد و ماساژ دادن مقعد را براي يكي دو دقيقة ديگر از سر بگيريد. اگر مقعدش شل شد مجدداَ نوك انگشتتان را وارد آن بكنيد. آرام باشيد و سعي نكنيد کل انگشتتان را در ابتدا
وارد بكنيد. در حقيقت قبل از اينكه مقعد سفت شود فقط يك قسمت کوچك از انگشت ممكن است وارد بشود. اگر شما در ابتدا با سرعت وارد شويد ممكن است زن احساس ناراحتي زيادي بكند، زمان را از دست مي دهيد و اين ممكن است پايان کاوش مقعدي تان باشد. زن مي تواند وقتي که مقعدش سفت مي شود را حس کند و ياد بگيرد که آنرا شل کند. اين موضوع که زن ياد بگيرد که چطور مقعدش را شل کند وقتي که اشياء بزرگتري وارد مقعدش مي شود خيلي بدرد مي خورد



در ابتدا شما بايد انگشتتان را بدون حرآت به اطراف وارد کنيد. شما مي خواهيد شرايطي را بوجود آوريد که او فقط احساس کند که شيئي درون مقعدش است. وقتي که او ارگاسم را تجربه مي کند، احتمالاَ از اينكه احساس کند شيئي درون مقعدش است، لذت مي برد. وقتي زن احساس راحتي کرد و مقعدش شروع به گشاد شدن شد، به آرامي شروع به بيرون و درون کردن انگشت و حرکت دوراني آن بكنيد. با ملايمت شروع به هل دادن سوراخ مقعد به سمت بيرون بنمائيد. وقتي که زن ياد گرفت که از بودن يك انگشت در داخل مقعد لذت ببرد، شروع به وارد کردن دومين انگشت بنمائيد. هميشه آرام باشيد و مطمئن باشيد که او شل و راحت است
 
موقعي که شما دو انگشت را وارد کرديد ممكن است که بخواهيد از بات پلاگها استفاده کنيد تا به او کمك کنيد تا گشاد تر شود. بات پلاگها آلتهاي مصنوعي مخروطي شكل با يك پايه قيفي هستند. مخروطها به شما اجازه مي دهند که به آرامي مقعد را گشاد کنيد. پاية قيفي آن از سر خوردن آن به درون روده جلوگيري مي کند. هرگز شما نبايد چيزي را که فاقد پاية قيفي است به داخل مقعد بكنيد، چونكه ممكن است که رودة بزرگ آنرا به درون خود بكند که در اينصورت بيرون کشيدن آن کار بسيار دشواري است و نياز به يك رفتن ناراحت کننده به دکتر خواهيد داشت. بات پلاگ ها در اندازه هاي مختلفي موجود هستند، از اندازة يك انگشت باريك و قلمي گرفته تا اندازة يك مشت بزرگ آن وجود دارد. براي اکثريت مردم يك بات پلاگ با سايز کوچك تا متوسط که قطري بين ٠.٥ تا ١.٥ اينچ دارند ماموريت را خوب انجام مي دهند. براي زناني که دوست دارند که احساس شديدي بكنند که اشياء بزرگي درونشان وارد شده، آسمان هم کم است. آلت هاي مصنوعي مردانة سيلكوني بهترين انتخاب هستند زيرا صيقلي و انعطاف پذيرند و به راحتي هم تميز مي شوند. بهتر است که يك کاندوم بر روي بات پلاگ يا آلت مصنوعي بكشيد. اين کار باعث راحت تميز شدن و محافظت از آلات غير سيلسكوني مي شود


براي استفاده از بات پلاگ، ابتدا بكمك انگشت يا انگشتانتان مقعد را ماساژ بدهيد و آنرا گشاد کنيد. موقعي که شما براحتي قادر بوديد که دو انگشتتان را وارد مقعد بكنيد، بات پلاگ کوچك را در مدخل ورودي مقعد زن قرار بدهيد و سپس بوسيلة يك انگشت مقداري بر روي آن فشار بياوريد. سپس به مقعد او اجازه دهيد که بات پلاگ را به عقب پس بزند. سپس آنرا دوباره فشار دهيد. فقط از يك انگشت براي فشردن بات پلاگ استفاده کنيد تا از اعمال فشار بيش از حد جلوگيري شود. اين فرآيند را خيلي آرام تكرار کنيد، اگر مقعد زن اجازه داد از بات پلاگهاي بزرگتري
استفاده کنيد. سعي کنيد چوچول هاش را در حين اين کار نوازش کنيد. با صبر و شكيبايي پاية باريك بات پلاگ بايد به داخل سر بخورد و در آنجا بماند. بات پلاگهاي باريك و نازك بخوبي بات پلاگهاي آلفت تر در آنجا نمي مانند، بدليل اينكه تقريباَ قطر پاية آنها به کلفتي بزرگترين قسمت مخروطي شان نيست. يكبار در هنگامي که پلاگ داخل است آنرا رها کنيد و با زن معاشقه کنيد. تحريك چوچوله با دهان را انجام دهيد و يا اگر زن دوست دارد آميزش مهبلي را انجام دهيد. رساندن زن به ارگاسم خيلي مهم است. به او اجازه دهيد که از احساس وجود شيئي درون مقعدش در حين ارگاسم لذت ببرد. بعد از يكي دو دوره شما مي توانيد شروع به بيرون و درون کردن بات پلاگ بنمائيد و مقعد را بر بيانگيزيد. بعد از انجام معاشقه، اگر زن وقتي که بات پلاگ درونش قرار دارد راحت است، اجازه بدهيد براي مدت ٥ تا ٢٠ دقيقه پلاگ درون مقعد بماند تا به مقعد کمك کنيد تا به اين شرايط براي گشادي بيشتر عادت کند. زنان زيادي هستند که وقتي که بات پلاگ درونشان است احساس خوبي دارند.
بهتر است که آنرا حتي براي مدت زماني بيشتري درون آن نگه داريد اگر اين کار سخت و ناراحت آننده نشده. وقتي اين آار تمام شد پلاگ را بيرون بياوريد و آنرا شسته و براي استفاده هاي بعدي خشك آنيد. وقتي زن به استفاده از پلاگ کوچك عادت کرد، از بات پلاگ متوسط استفاده کنيد. ممكن است در هنگام استفاده از پلاگ متوسط شما براي آمادي سازي مقعد نياز به استفاده از بات پلاگ کوچك داشته باشيد. آرامش اعصاب داشته باشيد از با اين کار تفريح کنيد. هدف گرا نباشيد  براي آماده سازي براي آميزش مقعدي، اگر شما مرد هستيد احتمالاَ نياز به خريدن يك آلت مصنوعي به اندازة آلت خود داريد. استفاده از يك آلت مصنوعي، به شما کمك مي آند که در هنگام دخول،کنترل بيشتري بر فشاري که اعمال مي کنيد و ميزان حرآتتان داشته باشيد. يكي از آنان که پاية قيفي شكل دارد را بگيريد تا نتواند به داخل ليز بخورد. نوع سيليكوني آن گران هستند ولي بهترين هستند. در ابتدا به آرامي بكمك انگشتان و بات پلاگ مقعدش را از هم باز کنيد، سپس به آرامي و با ملايمت آلت مصنوعي را وارد آن بكنيد. در ابتدا فقط به او اجازه دهيد که گشاد شود.
آلت مصنوعي پاية کوچك ندارد بنابراين مقعد زن بايد در کل زمان گشاد باشد، اين ممكن است براي زن سخت باشد، به او اجازه دهيد تا خود را با گشادي ثابت تنظيم کند. وقتي او راحت و شل شد، به آرامي آلت مصنوعي را حرکت بدهيد. در ابتدا خيلي آرام اين کار را بكنيد. به زن اجازه بدهيد که در نحوة حرکتتان شما را راهنمايي آند، بطوريكه هميشه مطمئن باشيد او به سوي ارگاسم مي بريد  هر موقع تصميم به آميزش مقعدي گرفتيد زن بايد عادت داده شود به آميزش مقعدي اي که هميشه از آن هراس دارد. او بايد از آسيب رسيدن به مقعدش هراس نداشته باشد، او بايد نظر خوشايندي در مورد وارد شدن آلت شما در مقعدش داشته باشد. در ابتدا مقعدش را بوسيلة انگشتان و
بات پلاگ آماده آنيد، آرام باشيد، يك عصر آامل و يا يك روز را براي اين فرصت ويژه برنامه ريزي آنيد. در حين داخل آردن آلتتان، زن بايد مقداري از آلت را که درونش مي آنيد و حرآت شما تحت کنترلش داشته باشد، بنابراين او نياز دارد که در بالا باشد و يا بصورت چهار دست و پا بر روي دستان و زانوهايش باشد، او نياز دارد که با پائين آوردن خودش و يا با عقب بردن خود (در حالت چهار دست و پا) بر روي آلت شما قرار بگيرد. او بايد باز و پذيراي آلت شما باشد، در مقابل شما آلت خود را به درون او فشار دهيد، وقتي که سر آلت شما وارد آن شد، او
بايد براي مدت يكي دو دقيقه صبر کند و آرام باشد و خود را شل کند، تا مقعد گشاد شود و بدنش حرارت بدن شما را احساس کند، وقتي که احساس راحتي کرد، مي تواند که باقيماندة آلت را به درون خود راه بدهد، دوباره نياز دارد که کمي صبر کند و خود را شل کند. آرام باشيد، 
 
احساسات مي توانند خيلي شديد باشند، درحالي که مشغول انجام اين کارها هستيد، اگر يكي از شما پستانها و چوچوله را ماساژ دهيد به زن کمك مي کند. اگر قبلاَ او را حد ارگاسم رسانده باشيد، در هنگام نفوذ او شل تر خواهد بود و بيشتر پذيراي شما خواهد بود، اگر او يكبار به ارگاسم رسيد آنرا به سوي ارگاسم ديگر بياوريد
هميشه تمرين کارها را کامل تر مي کند. اگر شما مي خواهيد که سكس مقعدي يك جنبة لذت بخش از رابطة شما باشد، شما نياز به صرف وقت داريد تا او را آماده کنيد و اين کار را براي او دلنشين کنيد. اگر شما نوعي از انواع سكس مقعدي را هفته اي يكبار يا بيشتر نداشته باشيد، براي شما سخت خواهد بود که به آن عادت کنيد و مقعدتان را براي دخول آماده کنيد. اگر شما اغلب آنرا انجام نمي دهيد نياز داريد که دوره هاي زماني بلند تري را براي آن برنامه ريزي کنيد وقتي شما مي خواهيد آنرا انجام دهيد، شما مي توانيد به اين صورت ترسيم کنيد که ١٥ دقيقه در هر دوهفته و يا ٢ ساعت در هر ماه. با تمرين و تكرار شما در مي يابيد که به همان اندازه اي که قبلاَ براي آماده سازي مقعد بمنظور آميزش مهبلي کار مي کرديد نياز نداريد، اگرچه شما ممكن آن کارها را بكنيد چون از آن لذت مي بريد. تعدادي از زنان با تجربه به اين نتيجه رسيده اند که آنها فقط نياز دارند که مقدار کمي روان کننده به آلت شريكشان بمالند و سپس آنان آماده براي دخول هستند. اين مورد وقتي که آميزش مقعدي قسمت منظمي از رابطة شما باشد، خيلي محتملتر است. اگر شما آميزش مقعدي را براي زمانهايي که آن لذت بخش است نگه داريد، در اين مدت پي مي بريد که شما نياز به صرف وقت بيشتري براي آماده کردن بدنتان داريد  زنان در هنگامي که استمناء مي کنند نيز مي توانند مقعدشان را بربيانگيزانند. اين موضوع براي مجردين و زوجين صادق است. برانگيختن مقعد
مي تواند احساسات در هنگام استمنا و ارگاسم را تشديد کند. بعضي از زنان ممكن است برانگيختن مقعد را کليد ارگاسم در حين استمنا بدانند.
شما مي توانيد انگشتان، آلت مصنوعي و يا بات پلاگ را در مقعد خود وارد کنيد. زناني که مي خواهند شريكشان را در حين سكس مقعدي غافلگير کنند مي توانند بدنشان را قبلاَ آماده کنند. اگر يك زن از برانگيختن مقعدش وقتي تنهاست، احساس راحتي مي کند، وقتي که شريكش اين کار را انجام مي دهد احساس راحتي بيشتري خواهد آرد
 
 

عکس های سکسی جدید


داستان سکسی - نازی و حاله

   
سلام
من حسینم و الآن 18 سالمه و سوم ریاضیممن در یک شهرستان کوچک زندگی می کنم (حالا بمونه کجا!) قبل از هرچیز بگم که این داستان قسمت سکسیش خیلی زیاد نیست و سعی کردم عین حقیقت باشه و حتی یک جمله بهش اضافه نکنم:من تازه رفته بودم کلاس اول راهنمایی! تو اون دوران هنوز فیلم سوپر ندیده بودم چه برسه فکر کس کردن به سرم بزنه و هنوز به بلوغ نرسیده بودم و من بودم یه کیر کوچیک.من اون موقع ها با چندتا از همکلاسی هام با هم ور میرفتیم و یه جورایی حال می کردیم. خوب بگذریم بریم سر داستان اصلیبنده یه دختر عمه دارم به نام راضیه که اون زمون که من کلاس اول راهنمایی بودم اون سوم راهنمایی بود.و اما در مورد راضیه: راضیه دختری بود سفید، یه کم تپل مپل و انصافا خوشکل. او خیلی دختر حشرییه (اینو اون زمونا نمی دونستم بعدا فهمیدم) ما دو تا از بچگی با هم بزرگ شده بودیم و روابطمون خیلی خوب بود و مثل دو تا دوست واقعی بودیم برای هم.من اصلا به بدنش فکر نمی کردم اون زمون چون هنوز زیاد از این چیزا حالیم نبود، یه روز خونواده ی ما و خونواده ی راضیه با هم خونه مادربزرگ برای شام دعوت بودبم. طبق معمول من با راضیه تو اتاق صحبت می کردیم که بهم گفت حوصلم داره سر میره.منم بهش گفتم منم همین طور چی کار کنیم؟
گفت: من میگم بیا یه بازی بکنیم.گفتم چه بازی؟
گفت نمی دونم، دکتربازی خوبه؟!گفتم آخه این بازی واسه بچه هاس یکی ببینه زشته.بالاخره با اصرار او قبول کردم .رفتیم تو یه اتاق خالی که یه تخت هم داشتو بهم گفت: من دکترم تو هم مثلا بیماری. منم قبول کردم. منو خوابوند و بهم گفت: خوب حسین آقا چتونه؟
منم گفت: یه خورده دلم درد می کنه.. لباسمو بالا زد و یه خورده شکممو مالید. دیدم داره کم کم دستش پایین میره و دستاش یه خورده داره می لرزه….. آروم دستشو گذاشت روی کیرم من چشامو بستم و کیرم آروم آروم راس کرد. البته یادمه خیلی کوچیک بود، یه خورده اونو از رو شلوار مالوند و منم حسابی حال کردم. خواست که شلوارمو از پام بیرون بیاره که یهو از بیرون صدا زدن: بچه ها بیاین شما بخورین. راضیه بهم گفت: خوب برای امروز بسه ادامشو فردا….اون شب تموم شد و دو روز بعد اونا اومدن خونه ی ما. او سریع اومد تو اتاق من و در رو بست و بدون مقدمه کیرمو گرفت، و منو پرت کرد رو تخت و شلوارمو خواست بکشه پایین که من جلوشو گرفتم و گفتم می ترسم بیرون بفهمن… ولی اون با زور شلوارمو پایین کشید و یه ده دقیقه ای با کنجکاوی بسیار با اون بازی می کرد . حالا که یادم میاد می بینم اصلا من کنجکاو نبودم ببینم کس چیه و چه شکلیه؟؟؟!!!چند هفته گذشت و روابطمون به این شکل تبدیل شد و هر چند روز که هم رو می دیدیم سریع با کیر من ور می رفت ولی او اصلا لخت نمی شد! یه روز بهم زنگ زد که حسین به بهونه درس کردن کامپیوتر بیا خونه ما… منم چند تا سی دی ور داشتم و راه افتادم. خونه ی اونا با خونه ما زیاد فاصله نداشتن. وارد خونه که فهمیدم که تنهاس و دیگه تا ته ماجرا رو خوندم. سریع منو برد تو اتاقش شروع کرد به لخت کردن من. این بار کامل من لخت شده بودم و احساس خجالت می کردم و او هم که این موضوع رو متوجه شد لباس خودش رو بیرون آورد. واااااای چی می دیدم دو تا پستون خوش فرم و سفیییید آویزون. با دیدن اونا یه حسی توم جریان پیدا کرد و نا خودآگاه شروع کردم به خوردن اونا. این بار خلاف همیشه او اول با کیرم بازی نکرد بلکه من پدر پستوناشو در آوردم ولی چون اصلا این کارو بلد نبودم زود خسته شد و دیگه نذاش ادامه دم.بهم گفت: می خوای ببینی من به جای کیر چی دارم؟
گفتم: خوب معلومه کس داری؟
ولی کس چیه فقط از زبون دوستام اسمشو شنیده بودم. نه عکسی نه فیلمی و نه هیچ چی… این شد که خودم شلوارشو پایین کشیدم و همچنین شرتشو. کسش خیلی پشمالو بود و من کسشو خوب نمی دیدم.من حدود یه دقیقه با کنجکاوی تمام به کسش زل زدا بودم که او دستمو گرفت و به کسش مالید احساس خوبی داشتم. اون روز کلی با هم ور رفتیم، پستوناشو می خوردم کسشو می مالوندم لب می گرفتیم و اونم حسابی با کیرم ور می رفت….این ماجرا تا چند ماه ادامه داشت، جوری که با هم قرار گذاشتیم بعد از مدرسه (که مدرسه هر دومون نزدیک خونه مادربزرگ بود) بریم به خونه مادربزرگمون. و اونجا حالی به حولی…….این قضیه دیگه برام عادی شده بودم. اون دوران هیچ کدوم از دوستام کسو از نزدیک ندیده بود و من از همه جلوتر بودم.بعد از گذشت چند ماه نمی دونم چی شد که یهو به یه چشم به هم زدن دیدم سال دوم دبیرستان هستم.بله، من الان دوم دبیرستان بودم و از چند سال پیش که با راضیه سکس داشتم تا الان اصلا سکس نداشتم و اصلا بهش حتی فکر هم نمی کردم. دیگه دوران بلوغم بود و احساس می کردم خیلی شهوتیم و در کل حالم خیلی بد بود و هفته ای چند مرتبه جلق می زدم و از این کار خیلی خوشم میومد.خیلی به کس احتیاج داشتم ولی همون طور که گفتم من در یک شهرستان کوچیک زندگی می کنم و تو این خراب شده هیچ غلطی نمیشه کرد. (البته یه خورده بی عرضگی خودمه). یه مرتبه یاد دوران بچگیم(اول راهنمایی) افتادم و دختر عمم راضیه. او الآن تهران درس می خوند (دانشکده) رفتم تو فکر باورم نمی شد که من قبلا باهاش سکس داشتم.فکر می کردم شاید خواب بوده ….ولی نه… اصلا چی شد یه مرتبه همه چی تموم شد…اصلا یادم نمیومد….. دیگه تمام فکرم راضیه بود… منی که یه شاگرد ممتاز بودم و درسم عالی بود با افت شدید تحصیلی مواجه شدم (معدل اول دبیرستان:19:80 و معدل دوم: 18:12). همش فکر می کردم چه جوری به یادش بیارم و بهش بفهمونم که من الان بهش نیاز دارمکاری از دستم بر نمیومد. او تهران بود و من اینجا ….. با جلق زدن خودمو ساکت کردم تا تابستون که قرار شد با خانواده برم تهران، از خوشبختی من قرار شد که راضیه هم که چند تا از وسایلشو تهران جا گذاشته بود با ما بیاد و زود برگرده…. خیلی خوشحال شدم. به خودم گفتم اگه قراره کاری بکنم این بهترین موقعیته.بالاخره روز موعود فرا رسید. من و راضیه عقب نشستیم و بابا و مامان هم جلو.سعی می کردم خودمو بهش بچسبونم و تو خواب سرمو روی پاهاش می ذاشتم و ….رسیدیم تهران رفتیم خونه یکی از فامیلامون. راضیه هم دوران دانشجویی شبا اونجا تلپ بود. شب اول که نتونستم کاری بکنم. رفتار راضیه با من جوری بود که اصلا انگار هیچ چی بین ما نگذشته و این کارو برای من سخت تر می کرد. بالاخره شب دوم فرا رسید….. من جامو یه متری راضیه انداختم. و سعی کردم خوابم نبره یه ساعتی گذشت و کاملا به بدن راضیه خیره شده بودم. چه هیکلی داشت. اصلا قابل مقایسه با سوم راهنماییش نبود. خیلی حالم بد بود دلو زدم به دریا و بالشتمو چسبوندم به بالشت او و خیلی آروم لبمو گذاشتم رو پیشونیش. خیلی آروم جوری که بیدار نشه. قلبم با چنان سرعتی می زد که می ترسیدم راضیه از صداش بیدار بشه. یه خورده شجاع تر شدم و دستمو آروم گذاشتم روی پستونش دکمه بالای پیرهنشو باز کردم یه سوتین مشکی دیدم داشتم می مردم. دیگه نمی فهمیدم که دارم چی کار می کنم. دستی که آروم رو پستونش بود رو یه خورده محکم تر فشار دادم که یهو از خواب پرید و با جیغ خیلی بلندی که کشید بابام بیدار شد و پرید تو اتاق. من که شهوت از سرم پریده بود و حسابی خودمو خیس کرده بودم گفتم: هیچ چی راضیه خر و پف می کرد خواستم بیدارش کنم که ترسید و جیغ زد. بالاخره بابام رفت و راضیه بلند شد و رفت تو یه اتاق دیگه….. اعصابم شدیدا خورد بود. به خودم گفت اصلا بی خیال همون جلق خودمون رو بزنیم بهتره، کی کس می خواد! گرفتم خوابیدم. ولی خوابم نمی برد بعد از چند ساعت به زور خواب رفتم. صبح با صدای راضیه: لنگه ظهره نمی خوای پاشی. از خواب بیدار شدم. روم نمی شد تو صورت راضیه نگاه کنم. موقع نهار سر میز راضیه روبه روی من نشسته بود و هی بهم لبخند می زد و می گفت دیشب چی کار می کردی؟ باهام چی کار داشتی؟ و…..داشت جلوی همه آبرومو می برد. منم چرت و پرت جوابشو دادم و سریع غذامو تموم کردم و رفتم بیرون تو خیابون با بچه هابعد از ظهر اومدم خونه دیدم راضیه تنهاس و داره وسایلشو جم و جور می کنه. بهش گفتم: بقیه کجان؟ تو داری چی کار می کنی؟
گفت: همه رفتن بیمارستان ملاقات یکی از فامیلا و منم چون باید صبح زود برم خونه موندم تا کارامو تموم کنم. با شنیدن این که قرار بود فردا بره خیلی ناراحت شدم و به زمین و زمان فحش می دادم.رفتم پیشش نشستم و بهش گفتم: راضیه می خوام یه چیزی بگم، ناراحت نمی شی؟
گفت:نه هر چی می خوای بگو…..
-
آخه روم نمیشه
-
مگه چی میخوای بگی
-
چی حدس می زنی؟
-
با دوس دخترت حرفت شده؟
-
دوس دخترم کجا بود بابا
زد زیر خنده و گفت: خاک بر اون سر بی عرضت کنن. حالا چی می خوای بگو، اگه روت نمیشه بنویس
-
فکر خوبیه
یه کاغذ برداشتم و خواستو داشتم براش می نوشتم که ملت ریختن تو خونه (بابا و مامان و عمو و…..)خیلی حالم کیری شد.راضیه اومد کاغذ رو ازم بگیره. ولی من بهش گفتم: نه من پشیمون شدم.ولی با زور ازم گرفت و رفت که بخونهبا خودم گفتم الآن آبرومو می بره. (آخه بعضی وقتا که به کلش می زنه هر کاری ممکنه بکنه)عمو و بابا و بقیه رفتن دوباره بیرون.حالا تو خونه من بودم و راضیه و مامانم .مامانم رفت پای تلفن که بابا مامانش صحبت کنه (هر وقت بخواد باهاش صحبت کنه حداقل 45 دقیقه طول میشکه). منم داشتم با بی حوصلگی کانالو عوض می کردم. راضیه اومد تو پذیراییی و یه نگاه بهم کرد و بلند خندید و خواست یه چیزی بگه ولی نتونست از بس داش می خندید. بعد از چند دقیقه اومد نزدیک من و گفت تو اتاق منتظرم و رفت تو اتاقخشکم زده بود به اندازه ای خوشجال بودم که حد و اندازه نداشت. بعد از چند دقیقه بلند شدم و رفتم تو اتاق. خیالم از بابت مامانم راحت بود……به خودم می گفتم: تا 5 دقیقه دیگه داری کس راضیه رو لییس می زنی. دیگه مثل 5 سال پیش نبود. من الآن کلی فیلم سوپر دیده بودم و کلی داستان و خاطره خونده بودم.رفتم تو اتاق دیدم راضیه رو صندلی نشسته و یه صندلی هم رو به روش گذاشته. ازم خواست بشینم
منم نشستم روبه روش. دستشو گذاشت رو شونم و بهم گفت: ببین حسین من مثل خواهر بزرگ تر تو می مونم، اگه باحات راحتم واسه اینه که من و تو با هم بزرگ شدیم و تو رو برادر خودم می دونم. من نامتو پاره می کنم و به کسی هم نمی گم. و فرض می کنیم که اصلا اتفاقی نیفتاده…..من فکر کردم داره مثل همیشه مزه میندازه و منو دس میندازه. واسه همین صورت بردم تا نزدیک تا ازش لب بگیرم که محکم یه سیلی بهم زد. خیلی محکم…. اشک تو چشمام جمع شد……… بهم گفت: احترام خودتو نگه دار عوضی…….. همه چی دور سرم می چرخید. راضیه پاشد و رفت بیرون…….دو ساعت تمام اونجا نشستم و خشکم زده بود و تو فکر بودم.چرا همچین کاری رو کزد؟؟
از اون روز تا الآن من باهاش قهرم و روابطمون به صورت خیلی محسوسی تیره شده.همه فامیل هم متوجه شدن.بلی دوستان این بود خاطره من و دختر عمه نامردم
بعد از اون ماجرا من کلی در موردش تحقیق کردم و فهمیدم که او تهران حسابی خلاف شده و چندتا دوس پسرم داره و حتی بعضی شبا اونجا می خوابه….آخه چرا باید دختری که به این همه آدم حال میده به من که اولین خاطره سکسیمون باهم بوده نده؟؟؟